از تو و فاصله بـا تو
از تو با حضوری دلتنگ
تنها مونده بغضی سنگیـن
که تو سینه میـزنه چنگ
این غم پنهونــی مـن
تو نـدونستی چه تلخه
این تو خود شکستن مـن
تو ندونستی چـه سخته
کاشکی بودی تا ببینی
لحظه هام بی تو میمیرن
واســه با تو نبودن
انتقام ازمـن میگیرن
حالا همصدا با یادت ( ادامه )
شعر موندن میخونم
میدونم که ناگزیری
اما منتظر مـیمونم
موندن مـن یـه گریـزه
تو هجوم نا امیدی
تـو در ایـن هجوم ساکن
یه حضور نا پدیدی