راستی من به که مانم
به که مانم به که مانم
نه بدان سایه شبرنگ که نهان کرده نگه درنگه سنگ
راستی من به که مانم
نه بدان بانگ دلاویز که جان می سپرد در نفس باد
نه به بانگ و نه به فریاد
راستی من به که مانم، به که مانم
نه تو را مانم و دانم که به خود نیز نمانم، راستی من به که مانم
نه تو را مانم و دانم که به خود نیز نمانم
نه سپیدم نه سیاهم ، نه سرودم نه نگاهم
نه یکی نقش پلیدم، نه یکی نقش تباهم
راستی من به که مانم، به که مانم
بی تو ای عشق بسوی که گریزم
با تو ای باد بسوی که شتابم ( ادامه )
خوب۰بد۰
366 views مشاهده
0 دیدگاه