دانلود آهنگ جدایی از ابی به همراه متن ترانه
ای که بوی تن تو چشم گل رو کور میکنه
نرمیه نازه تنت مخمل رو کمرو میکنه
بی تو سرده زندگیم پر درده زندگیم
وای چه سخته از تو جدایی
وای میمیرم اگه نیایی ( ادامه )
ای که بوی تن تو چشم گل رو کور میکنه
نرمیه نازه تنت مخمل رو کمرو میکنه
بی تو سرده زندگیم پر درده زندگیم
وای چه سخته از تو جدایی
وای میمیرم اگه نیایی ( ادامه )
در زیر باران گلوله های داغ
پاشیده بر این خاک بذر هزاران باغ
آنان که بی پروا جان را فدا کردند
در شوره زار عجز جنگل به پا کردند
در بستر تاریخ از خون این یاران
حماسه می جوشد از چشمه ی عصیان
آن لحظه که دژخیم فرمان آتش داد
ز یاد آزادی، با خون به راه افتاد
در لحظه ی اعدام معراج این یاران
فریادشان این بود پاینده باد ایران
برادری این سو در جوخه ی آتش ( ادامه )
چشمه ام زلال و پاکم دل بی قرار خاکم
خنک زمین داغم خون ریشه های باغم
چشمه ام زاده بارون چشم امید بیابون
هر لب تشنه رو سیراب دورم از وسعت مرداب
واسه پونه های صحرا گلای وحشی تنها
ریشه های خشک و مرده زندگی ساز و گوارا
من غرور دشت و کوهم واسه خشکی مثل روحم
واسه آخرین دقایق کشتی نجات نوحم ( ادامه )
شبامون آیه ی بیداری شدن
روزامون ساکت و تکراری شدن
همه درها رو به دیوار وا می شه
لحظه ها لحظه بیزاری شدن
نیگاه کن از اون بالا
با تو هستم ای خدا
چرا با هم یکی نیستن آدما
چرا دیوار بلنده بین ما
چرا چرا
هوا مسمومه و ماتم میاره
واسه موندن دیگه جایی نداره
چرا چرا ( ادامه )
کوهی تن سنگم
که همدم ابری سیاهم
سرد و بی رنگم
که اسیر تب نگاهم
رها تر از یک آغوش سرد
صداتر از یک فریاد درد
برای این تن سیر و تنها
تو گرمیه خورشیده زیبا
هوای تو پاک و بی غباره
نگاه من بی تو غم زاره
قله ی سنگیه کبودم ( ادامه )
عزیز بومی ای هم قبیله
رو اسب غربت چه خوش نشستی
تو این ولایت ای با اصالت
تو مونده بودی تو هم شکستی
تشنه و مومن به تشنه موندن
غرور اسم دیار ما بود
اون که سپردی به باد حسرت
تمام دار و ندار ما بود
کدوم خزون خوش آواز
تو رو صدا کرد ای عاشق
که پر کشیدی بی پروا
به جستجوی شقایق
کنار ما باش که محزون
به انتظار بهاریم ( ادامه )
تن تو کو تن صمیمی تو کو تنی که جون پناه من نبود
عطوفت تن تکیده تو کو تنی که تکیه گاه من نبود
سبد سبد گلای تازه ی تنت برای باغ دست من نبود
افسانه ظهور دستهای تو جز قصه شکست من نبود
صندوقچه ی عزیز خاطراتمو ببین ببین که موریانه خورد
ببین که بی کبوتر صدای تو گلای رازقیمو باد برد
درخت تن سپرده دست بادم و پر از جوانه ی شکستنم
ببین چه سوگوار و سرد و بی رمق در آستانه ی شکستنم
رفتن تو افول خاکستریه ستاره ی دل بستن من بود
شعر نجیب اسم تو غزل نبود حماسه شکستن من بود ( ادامه )
حس همیشه داشتنه نه عشق و دلبستگیه
نه قصه گسستنه نه حرف پیوستگیه
عادت و عشق و عاطفه هر چه لغت تو عالمه
برای حس من و تو یه اسم گنگ و مبهمه
تو این روزای بی کسی اگه به دادم نرسی
یه روز می یای که دیر شده نمونده از من نفسی
خواستن تو برای من فراتر از روح و تنه ( ادامه )
حالا دیگه تو رو داشتن خیاله
دل اسیر آرزوهای محاله
غبار پشت شیشه میگه رفتی
ولی هنوز دلم باور نداره
حالا راه تو دوره
دل من چه صبوره
کاشکی بودی و می دیدی
زندگیم چه سوت و کوره
آسمون از غم دوریت
حالا روز و شب می باره ( ادامه )
مولای سبز پوش
مولای سبز پوش ای اعتبار عشق
شاعرتر از بهار ای تکسوار عشق
در اشکریز باغ وقتی که گل شکست
وقتی که آفتاب در من به شب نشست
نام عزیز تو فریاد باغ بود
یاد تو در خسوف تنها چراغ بود
شب بی دریغ بود
من تلخ و ناامید
تو می رسیدی و خورشید می رسید
وقتی پرنده ها دلتنگ می شدند دلتنگ می شدی
وقتی شکوفه ها بی رنگ می شدند بی رنگ می شدی
وقتی که عاشقی از عشق می سرود خرسند می شدی
وقتی ترانه ای از کوچه می گذشت لبخند می شدی ( ادامه )