دانلود جدیدترین آهنگ های ایرانی

» شعر های زیبادانلود موزیک » صفحه 60

کانال تلگرام ما ما را از طریق کانال دنبال کنید.
ای نام تو بهترین سر آغاز
شنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۳
دانلود آهنگ علی یاسینی به نام دیوار
پخش آنلاین علی یاسینی - دیوار بازدید : 2,357 views مشاهده
00:00
00:00
پخش آنلاین موزیک

از اوج افتادم

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : سه‌شنبه 19 آوریل 2016

اشعار عاشقانه

از اوج افتادم افتادم و این اقبال من بود
باری که از دوشم گرفتی بال من بود

راحت پی این رفت و آسان سهم آن شد
چشمی که می گفتی فقط دنبال من بود

حالا که برای دیگران چتری بزرگ است
دستی که دور شانه هایم شال من بود

ای دیگران دلخوش به این دولت نباشید
تختی که بر انید اول مال من بود

عید و عزای من به دست دیگران است
رفتی و این هم عیدی امسال من بود

خوب۰بد۰

ارتفاعی پست

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : دوشنبه 18 آوریل 2016

دل شکسته روزگار

ترمه پوش نازک اندامی که هر شب مست بود
آبی چشمان او با آسمان همدست بود

میخرامید از میان کوچه ها بی واهمه
نسخه ویرانیم بر دامنش پیوست بود

او رها چون بادهای هرزه میرقصیـــــد و دل
در خم گیسوی نستعلیقی اش پابست بود

شور شیدایی تمام شهر را پر کرده بود
رهگذارش دیده تا میدید پا و دست بود

گرچه دل دادم ولی دیوانه تر میخواستم
او که تلفیقی ز هرچه خوب و زیبا هست،بود

یک شبی رفت و مرا با خاطراتم جا گذاشت
لیک میدانم که عشقش “ارتفاعی پست “بود

خوب۰بد۰

دیدن آرامش تو

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : دوشنبه 18 آوریل 2016

ترانه‎های عاشقانه

اگر چـه شک عجیبی به «داشتن» دارم
سعادتی ست تو را داشتن که من دارم !

کنار من بِنِشین و بگو چه چاره کنم؟
برای غربت تلخــی که در وطن دارم؟

بگو که در دل و دستت چه مرهمی داری
برای این همه زخمـــی کـه در بدن دارم؟

مرا بــه خود بفشار و ببین بــه جای بدن
چه آتشی ست؟ که در زیر پیرهن دارم؟

به رغم دیدن آرامش تو کم نشده
ارادتــی کــه به آرامش کفن دارم

مرا که وقت غروبم رسیده بدرقه کن
اگرچه با تو امیدی به سر زدن دارم!!

خوب۰بد۰

دلبری کردنت ای یار

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : دوشنبه 18 آوریل 2016

اشعار عاشقانه

دلبری کردنت ای یار دل آزار کم است
دوستت دارم و این جمله چه بسیار کم است !

نعره از عمق دل و جان بزند آهویی
که شود یک شبه در دام گرفتار کم است

کشته ی عشق زیاد است ولی اینگونه
جان به جان دادن ما پیش تو یکبار کم است

تیغ بر دست ودل ما زدنت نیست ، غمی
که در این دوره زمانه گل بی خار کم است .

از دل چاه مکش یوسف ما را بیرون
گرگ در شهر زیاد است و خریدار کم است

فکر کن پنجره ای رو به هوایی تازه
دردل تیره وبی رونق انبار کم است

زندگی رنگ غبار است و فراموشی ، گر
قاب عکس من و تو سینه ی دیوار کم است

خوب۰بد۰

حال من خوب است

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : دوشنبه 18 آوریل 2016

اشعار عاشقانه

کاش می شد که عمر این شب ها ، مثل موهای مشکی ات کوتاه
به خودم وعده می دهم که برو! ته این جاده می رسد تا ماه!

بیست سال است یک نفر دارد، در دلم انتظار میکارد
بیست سال است دوستت دارم، از همان عصر دوم دی ماه

که خدا آفرید دستم را بسپارد به دست های خودت
بسپارد به دست های کسی ? که ندارد از عاشقی اکراه

شاید از ازدحام دلتنگی ست ،هر کجا می روم همانجایی
لب ساحل…کرانه های خلیج…کوچه پس کوچه های کرمانشاه

چندروزی ست با خیالاتم ، خواب تاریخ را به هم زده ام
آه چیزی نمانده کشته شوم مخفیانه به دست نادرشاه

تب؟ ندارم نه! حال من خوب است . باخودم حرف می زنم؟ شاید!
بهتر از این نمی شود حال شاعری که بریده نیمه ی راه

شعر با من بگو مگو دارد ، زندگی بچگانه لج کرده!
نیستی و بهانه گیر شدم … نیستی و بدون یک همراه

دوست دارم که با خودم باشم ، دوست دارم به خانه برگردم
چندروزی بدون مردم شهر ، فارغ ازهای و هوی دانشگاه

باخودم حرف می زنم، شاید راه کوتاه تر شود قدری
که به آخر نمی رسد این راه… نه! به آخر نمی رسد این راه!

خوب۰بد۰

هر چه می خواهی بگو

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : دوشنبه 18 آوریل 2016

اشعار عاشقانه

من سزاوارم به نفرین، هر چه می خواهی بگو
از تو نفرین است شیرین، هر چه می خوای بگو

خسته ای و هیچ کس گوشش بدهکار تو نیست
گوش من با توست، بنشین! هر چه می خواهی بگو

آینه همراز خوبی نیست، پنهانی بخند
دور از چشم سخن چین هر چه می خواهی بگو

با تو باشم طعم غم هایم چه فرقی می کند؟
حرف های تلخ و شیرین هر چه می خواهی بگو

دین و دنیا را به شوق حرف هایت باختم
حال با این قلب بی دین هر چه می خواهی بگو!

خوب۰بد۰

چشمان زلیخا

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : دوشنبه 18 آوریل 2016

اشعار عاشقانه

تا که چشمان زلیخا به غلام افتاده
یوسف از چاه به زندان مدام افتاده

گرگ امروزه زیاد است نظر کن یعقوب
که جگر گوشه ی تو دست کدام افتاده ؟!

خال مشکین که برآن عارضی گندم گون است
دانه بود و دلت اینگونه به دام افتاده

دل سپردن قدم اول دل کندن ماست
حرف « واو » ی که از آغاز سلام افتاده

می جود فکر کسی ناخن و لب هایت را
مثل مردی که به چنگال جذام افتاده

ماه در آینه ی آب خودش را می دید
حوض بیچاره گمان برد که به دام افتاده ؟!

خوب۰بد۰

بغلم کن

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : دوشنبه 18 آوریل 2016

اشعار عاشقانه

سردم شده بدجور عزیزم بغلم کن
یخ کردم از این سوز دمادم بغلم کن

تا باد مرا با خود از این کوچه نبرده
بی دغدغه با دغدغه محکم بغلم کن

دنیا همه مشتاق تو هستند ولی تو
با وسعت شوق همه عالم بغلم کن

شد شایعه غم خورده در این کوچه یکی را
تا آن که نبلعیده مرا هم بغلم کن

این شهر همه در پی حرفند و حسودند
آهسته و پیوسته و کم کم بغلم کن

از لطف تو هر بی سر و پایی شده آدم
امید که من هم شوم آدم بغلم کن

من داوطلب آمده ام تا که بمیرم
اینجاست همان خط مقدم بغلم کن

گیریم که پیش از همه با این عمل زشت
رفتیم جهنم به جهنم بغلم کن

حتی بشود محشر عظمی همه دنیا
ای رهبر دل های معظم بغلم کن

انکحت و زوجت دلم عاقد و شاهد
ای عشق شدم من به تو محرم بغلم کن…!

خوب۰بد۰

بگو به ساحل چشمت

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : دوشنبه 18 آوریل 2016

ترانه‎های عاشقانه

زمین شناسِ حقیری تو را رصد می کرد
به تو، ستاره ی خوبم نگاه بد می کرد

کنارت ای گل زیبا، شکسته شد کمرم
کسی که محو تو می شد، مرا لگد می کرد

تو ماه بودی و بوسیدنت، نمی دانی
چه ساده داشت مرا هم بلند قد می کرد

بگو به ساحل چشم ات که من نرفته، چطور؟
به سمت جاذبه ای تازه جزر و مد می کرد

چه دیده ها که دلت را به وعده خوش کردند
چه وعده ها که دل من ندیده رد می کرد

کنون کشیده کنار و نشسته در حجله
کسی که راه شما را همیشه سد می کرد

خوب۰بد۰

نگفته هم پیداست

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : یکشنبه 17 آوریل 2016

چه بگویم؟ نگفته هم پیداست
غم این دل مگر یکی و دو تاست؟

به همم ریخته ست گیسویی
به همم ریخته ست مدتهاست

هم به هم ریخته ست هم موزون
اختیارات شاعری خداست

در کش و قوس بوسه و پرهیز
کارمان کار ساحل و دریاست

نیست مستور آن که بد مست است
چشم تو این میانه استثناست

خاطرت جمع من پریشانم
من حواسم هنوز پرت هواست

از پریشانی اش پشیمان نیست
دل شیدای ما از آن دلهاست !

هر کجا میروی دلم با توست
هر کجا میروم غمت آنجاست

عشق سوغات باغهای بهشت
عشق میراث آدم و حواست

خوب۰بد۰