دانلود جدیدترین آهنگ های ایرانی

» باراندانلود موزیک » صفحه 7

کانال تلگرام ما ما را از طریق کانال دنبال کنید.
ای نام تو بهترین سر آغاز
چهارشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۴
دانلود آهنگ علی یاسینی به نام دیوار
پخش آنلاین علی یاسینی - دیوار بازدید : 2,932 views مشاهده
00:00
00:00
پخش آنلاین موزیک

ترانه‎های عاشقانه

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : پنج‌شنبه 24 سپتامبر 2015

ای که بی تو خودمو تک و تنها می‌بینم
هر جا که پا میذارم تو رو اونجا می‌بینم
یادمه چشمای تو پر درد و غصه بود
قصه‌ی غربت تو قد صد تا قصه بود
یاد تو هر جا که هستم با منه
داره عمر منو آتیش میزنه
تو برام خورشید بودی توی این دنیای سرد
گونه‌های خیسمو دستای تو پاک می‌کرد
حالا اون دستا کجاس اون دوتا دستای خوب
چرا بیصدا شده لب قصه‌های خوب
من که باور ندارم اون همه خاطره مرد
عاشق آسمونا پشت یک پنجره مرد
آسمون سنگی شده خدا انگار خوابیده
انگار از اون بالاها گریه هامو ندیده
یاد تو هرجا که هستم با منه
داره عمر منو آتیش میزنه

خوب۰بد۰

ترانه‎های عاشقانه

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : پنج‌شنبه 24 سپتامبر 2015

شبا وقتی که بیداری خدا هم با تو بیداره
تا وقتی که نخوابی تو ازت چش ور نمیداره
خدا می‌بینه حالت رو خدا میدونه حست رو
از اون بالا میاد پایین خدا می‌گیره دسِت رو
خدا میدونه تو قلبت چه اندازه تو غم داری
خدا میدونه تو دنیا چه چیزی رو تو کم داری
خدا نزدیک قلب توست با یک آغوش وا کرده
نذار پلک‌هاتو روی هم اگه قلبت پره درده
خدا رو میشه حسش کرد توی هر حالی که باشی
فقط باید تو با یادش توی هر لحظه همراشی

خوب۰بد۰

ترانه‎های عاشقانه

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : پنج‌شنبه 24 سپتامبر 2015

می‌دونم دلت خیلی از من پُره
می‌دونم چه زجری داری می‌کشی
همه زنـدگیت‌و به هم ریختم
عزیزم تو حق داری دلخور بشی
من‌و با تموم بدی‌هام ببخش
که هر لحظه از عاشقی دم زدم
تو خواستی بمونی، بسوزی به پام
منِ لعنتی زیر حرفم زدم

چشاتو ندیدم، ازت دل بریدم
دارم بی تو دنیامو از دست میدم
پُر از بغض و دردی، چقدر گریه کردی
می‌ترسم که هیچ وقت دیگه برنگردی
نمی دونم اصلاً چرا بیخودی
من از اون همه عاشقی رد شدم
یه عمری برای تو جون دادم و
فقط تو یه لحظه با تو بد شدم

همون لحظه دنیام‌و وارونه کرد
یه حسی چشام‌و رو عشق تو بست
دلم از دل عاشقت دل بُرید
دلت از همین دل بریدن شکست

خوب۰بد۰

ترانه‎های عاشقانه

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : پنج‌شنبه 24 سپتامبر 2015

میشه خدا رو حس کرد تو لحظه‌های ساده
تو اضطراب عشق و گناه بی‌ اراده
بی‌عشق عمر آدم بی‌اعتقاد میره
هفتاد سال عبادت یک شب به باد میره

وقتی که عشق آخر تصمیمش‌و بگیره
کاری نداره زوده یا حتی خیلی دیره
ترسیده بودم از عشق، عاشق‌تر از همیشه
هر چی محال می‌شد، با عشق داره میشه

عاشق نباشه آدم حتی خدا غریبه‌س
از لحظه‌های حوا، هوا می‌مونه و بس
نترس اگر دل تو از خواب کهنه پاشه
شاید خدا قصه‌تو از نو نوشته باشه

خوب۰بد۰

ترانه‎های عاشقانه

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : چهارشنبه 23 سپتامبر 2015

این سکوت و این هوا و این اتاق
شب به شب به خاطرم میاردت
توی این خونه هنوزم یه نفر
نمیخواد باور کنه نداردت

نمیخواد باور کنه تو این اتاق
دیگه ما با هم نفس نمیکشیم
زیر لب یه عمر میگه با خودش
ما که از همدیگه دست نمیکشیم

به هوای روز برگشتن تو
سر هر راهی نشونه میکشه
با تمام جاده های رو زمین
رد پاتو سمت خونه میکشه

من دارم هر روزمو بدون تو
با تب یه خاطره سر میکنم
با خودم به جای تو حرف میزنم
خودمو جای تو باور میکنم

توی این خونه به غیر از تو کسی
دلشو با من یکی نمیکنه
من یه دیوونم که جز خیال تو
کسی با من زندگی نمیکنه

تو سکوت بی هوای این اتاق
شب به شب به خاطرم میارمت
خودمم باور نمیکنم ولی
دیگه باورم شده ندارمت

خوب۰بد۰

اشعار فریدون مشیری – حرف نگفته

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : دوشنبه 2 فوریه 2015

لب دریا نسیم و آب و اهنگ
شکسته ناله های موج بر سنگ
مگر دریا دلی داند که ما را
چه توفان هاست دراین سینه تنگ
تب و تابی است در موسیقی اب
کجا پنهان شده است این روح بی تاب ؟
فرازش شوق هستی شور پرواز
فرودش غم سکوتش مرگ و مرداب
سپردم سینه را بر سینه کوه
غریق بهت جنگلهای انبوه
غروب بیشه زارانم درافکند
به جنگلهای بی پایان اندوه
لب دریا گل خورشید پرپر
به هر موجی پری خونین شناور
به کام خویش پیچاندند و بردند
مرا گردابهای سرد باور
بخوان ای مرغ مست بیشه دور
که ریزد از صدایت شادی و نور
قفس تنگ است و دلتنگ است ورنه
هزاران نغمه دارم چون تو پرشور
لب دریا غریو موج و کولاک
فرو پیچیده شب در باد نمناک
نگاه ماه در آن ابر تاریک
نگاه ماهی افتاده بر خاک
پریشان است امشب خاطر آب
چه راهی می زند آن روح بی تاب ؟
سبکباران ساحل ها چه دانند
شب تاریک و بیم موج و گرداب
لب دریا شب از هنکامه لبریز
خروش موجها پرهیز پرهیز
در آن توفان که صد فریاد گم شد
چه برمی آید از وای شباویز
چراغی دور در ساحل شکفته
من و دریا دو هم راز نخفته
همه شب گفت دریا قصه با ماه
دریغا حرف من حرف نگفته

خوب۰بد۰

اشعار فریدون مشیری – ابر غم

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : شنبه 31 ژانویه 2015

تا غم آویز آفاق خاموش
ابرها سینه بر هم فشرده
خنده روشنی های خورشید
در دل تبرگی های فسرده
ساز افسانه پرداز باران
بانگ زاری به افلاک برده
ناودان ناله سر داده غمناک
روز در ابرها رو نهفته
کس نمی گیرد از او سراغی
گر نگاهی دود سوی خورشید
کور سو میزند شب چراغی
ور صدایی به گوش آید از دور
هوی باد است و های کلاغی
چشم هر برگ از اشک لبریز
می برد باد تا سینه دشت
عطر خاطر نو از بهاران
می کشد کوه بر شانه خویش
بار افسانه روزگاران
من در این صبحگاه غم انگیز
دل سپرده به آهنگ باران
باغ چشم انتظار بهار است
دیر گاهی است کاین ابر انبوه
از کران تا کران تار بسته
آسمان زلال از دم او
همچو آیینه ز نگار بسته
عنکبوتی است کز تار ظلمت
پیش خورشید دیوار بسته
صبح پژمرده تر از غروب است
تا بشنویم ز دل ابر غم را
در سر من هوای شراب است
باده ام گر نه داروی خواب است
با دلم خنده جام گوید
پشت این ابرها آفتاب است
بادبان میکشد زورق صبح

خوب۰بد۰

باران

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : چهارشنبه 19 نوامبر 2014
باران

باران

سوختم باران بزن شاید تو خاموشم کنی
سوزش این زخمها را کم کنی
آه باران من سراپای وجودم آتش است
پس بزن باران شاید تو خاموشم کنی.

خوب۰بد۰

بی شکوه و غریب و رهگذرند

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : سه‌شنبه 26 آگوست 2014

بدو بوسه دات کام

بی شکوه و غریب و رهگذرند
یادهای دگر ، چو برق و چو باد
یاد تو پرشکوه و جاوید است
و آشنای قدیم دل ، اما
ای دریغ ! ای دریغ ! ای فریاد
با دل من چه می تواند کرد
یادت ؟ ای باد من ز دل برده
من گرفتم لطیف ، چون شبنم
هم درخشان و پاک ، چون باران
چه کنند این دو ، ای بهشت جوان
با یکی برگ پیر و پژمرده ؟

خوب۰بد۰

مهربانی تا کی

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : پنج‌شنبه 14 آگوست 2014

بدو بوسه دات کام

مهربانی تا کی؟
می خواهم سخت باشم و سرد!
باران که بــــــــــارید…چتر بگیرم و چکــــــمه…
خورشید که تــــــــــابید… پنجره ببندم و تـــــــــاریک…
اشک که آمـــــــــد… دستمالی بردارم و خشــــــک…
او که رفـــــت نیشخندی بزنم و ســــــــــوت…

خوب۰بد۰