دانلود جدیدترین آهنگ های ایرانی

» سوسن و یاسدانلود موزیک

کانال تلگرام ما ما را از طریق کانال دنبال کنید.
ای نام تو بهترین سر آغاز
شنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۳
دانلود آهنگ علی یاسینی به نام دیوار
پخش آنلاین علی یاسینی - دیوار بازدید : 2,357 views مشاهده
00:00
00:00
پخش آنلاین موزیک

روزگار غریبی است

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : شنبه 18 ژوئن 2016

اشعار عاشقانه

روزگار غریبی است!
دهانت را می بوییند مبادا که گفته باشی دوستت می دارم،
دلت را می بوییند،
روزگار غریبی است نازنین!
و عشق را کنار تیرک راه بند تازیانه می زنند.
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد!
در این بن بست کج و پیچ سرما،
آتش را به سوخت بار سرود و شعر فروزان می دارند،
به اندیشیدن خطر مکن،
روزگار غریبی است نازنین!
آنکه بر در می کوبد شباهنگام به کشتن چراغ آمده است
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد!
آنکه قصابانند بر گذرگاه ها مستقر،
با کنده و ساطوری خون آلود،
روزگار غریبی است نازنین!
و تبسم را بر لب ها جراحی می کنند و ترانه را بر دهان،
شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد!
کباب قناری بر آتش سوسن و یاس،
روزگار غریبی است نازنین!
ابلیس پیروز مست، ‌سور عزای ما را بر سفره نشسته است
خدا را در پستوی خانه نهان باید کرد!

سراینده: زنده یاد احمد شاملو

خوب۰بد۰

اشعار فریدون مشیری – همیشه بهار

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : جمعه 30 ژانویه 2015

نزدیک بود آن همه گلهای نازنین
بی آب و آفتاب در آن گوشه جان دهند
وان غنچه های تشنه لب نا شکفته نیز
رفتند داغ غم به دل باغبان نهند
نزدیک بود گلشن آباد و با نشاط
ریزد به خاک آنهمه نقش و نگار را
نزدیک بود آن چمن سبز و دلگشا
دیگر به عمر خویش نبیند بهار را
افسرده بود سوسن و پژمرده بود یاس
هر گوشه ای غبار غم و موج ماتمی
ان لاله ها سوخته داغ دیده را
نه مژده امید نسیمی نه شبنمی
افتاده بود میخک پژمرده بر روی خاک
پنهان میان پرده ای از تار عنکبوت
روزی به شب رسید و سر از خاک بر نداشت
جانسوزتر ز مردن او خنده سکوت
این باغ ، باغ طبع من دلشکسته بود
میرفت تا بسوزد و صحرای غم شود
میرفت باغ طبع طربناک خاطرم
خاموش و سرد ، همچو دیار عدم شود
بر لب رسید جانم و در واپسین نگاه
تنها امید دیدن او بود و او نبود
در آرزوی دوست بسر میرسید عمر
دل نا امید هرگز از این جستجو نبود
در منتهای ظلمت و اندوه و اضطراب
گلشن نجات یافت زباران رحمتی
از نو گرفت چهره ی افسردگان باغ
از آب و آفتاب صفا و طراوتی
میرفت این چراغ بمیرد ، خدانخواست
او جلوه کرد و بر دل من نور عشق تافت
آئینه ی تمام نمای امید بود
خورشید عشق خنده زد و تیرگی شکافت
” او ” نازنین فرشته ی الهام بخش من
” او ” روح عشق و موهبت آسمانیم
” او ” آفتاب هستی و باران رحمتم
” او ” آسمان روشن عشق و جوانیم
حالا گل همیشه بهار است طبع من
از فیض اوست کاینهمه قول و غزل مراست
او جلوه کرد و بردل من نور عشق تافت
میرفت این چراغ بمیرد ، خدا نخواست !

خوب۰بد۰