عشاق
دسته بندی : عاشقانه ها
تاریخ : شنبه 23 آوریل 2016
انکحتُ… عشق را و تمام بهار را !
زوّجتُ… سیب را و درخت انار را !
متّعتُ… خوشهخوشه رطبهای تازه را
گیلاسهای آتشی آبدار را !
هذا موکّلی…: غزلم دف گرفت، گفت:
تو هم گرفتهای به وکالت سهتار را !
یک جلد… آیه آیة قرآن! تو سورهای!
چشمت «قیامت» است! بخوان «انفطار» را !
یک آینه… به گردن من هست… دست توست،
دستی که پاک میکند از آن غبار را
یک جفت شمعدان…؟! نه عزیزم! دو چشم توست
که بردریده پرده شبهای تار را !
مهریّه تو چشمه و باران و رودسار
بر من بریز زمزمه آبشار را !
ده شرطِ ضمنِ… ده؟! … نه! بگویید صد! … هزار!
با بوسه مُهر میکنم آن صدهزار را !
لیلی تویی که قسمت من هم جنون شده
پس خط بزن شرایط دیوانهوار را !
خوب۰بد۰
232 views مشاهده
0 دیدگاه