دانلود جدیدترین آهنگ های ایرانی

» شعر شهریاردانلود موزیک » صفحه 4

کانال تلگرام ما ما را از طریق کانال دنبال کنید.
ای نام تو بهترین سر آغاز
شنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۳
دانلود آهنگ علی یاسینی به نام دیوار
پخش آنلاین علی یاسینی - دیوار بازدید : 2,357 views مشاهده
00:00
00:00
پخش آنلاین موزیک

اشعار شهریار – یاد آشنا

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : دوشنبه 8 دسامبر 2014
اشعار شهریار - یاد آشنا

اشعار شهریار – یاد آشنا

چه شد که بار دگر یاد آشنا کردی
چه شد که شیوه بیگانگی رها کردی
به قهر رفتن و جور و جفا شعار تو بود
چه شد که بر سر مهر آمدی وفا کردی
منم که جورو جفا دیدم و وفا کردم
توئی که مهر و وفا دیدی و جفا کردی
بیا که با همه نامهربانیت ای ماه
خوش آمدی و گل آوردی و صفا کردی
بیا که چشم تو تا شرم و ناز دارد کس
نپرسد از تو که این ماجرا چرا کردی
منت به یک نگه آهوانه می بخشم
هر آنچه ای ختنی خط من خطا کردی
اگر چه کار جهان بر مراد ما نشود
بیا که کار جهان بر مراد ما کردی
هزار درد فرستادیم به جان لیکن
چو آمدی همه آن دردها دوا کردی
کلید گنج غزلهای شهریار توئی
بیا که پادشه ملک دل گدا کردی

خوب۰بد۰

اشعار شهریار – مرغ بهشتی

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : دوشنبه 8 دسامبر 2014
اشعار شهریار - مرغ بهشتی

اشعار شهریار – مرغ بهشتی

شبی را با من ای ماه سحرخیزان سحرکردی
سحر چون آفتاب از آشیان من سفرکردی
هنوزم از شبستان وفا بوی عبیر آید
که چون شمع عبیرآگین شبی با من سحرکردی
صفا کردی و درویشی بمیرم خاکپایت را
که شاهی محشتم بودی و با درویش سرکردی
چو دو مرغ دلاویزی به تنگ هم شدیم افسوس
همای من پریدی و مرا بی بال و پر کردی
مگر از گوشه چشمی وگر طرحی دگر ریزی
که از آن یک نظر بنیاد من زیر و زبر کردی
به یاد چشم تو انسم بود با لاله وحشی
غزال من مرا سرگشته کوه و کمر کردی
به گردشهای چشم آسمانی از همان اول
مرا در عشق از این آفاق گردیها خبرکردی
به شعر شهریار اکنون سرافشانند در آفاق
چه خوش پیرانه سر ما را به شیدائی سمرکردی

خوب۰بد۰

اشعار شهریار – شاخ شمشاد

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : دوشنبه 8 دسامبر 2014
اشعار شهریار - شاخ شمشاد

اشعار شهریار – شاخ شمشاد

الا ای نوگل رعنا که رشک شاخ شمشادی
نگارین نخل موزونی همایون سرو آزادی
به صید خاطرم هر لحظه صیادی کمین گیرد
کمان ابرو ترا صیدم که در صیادی استادی
چه شورانگیز پیکرها نگارد کلک مشکینت
الا ای خسرو شیرین که خود بی تیشه فرهادی
قلم شیرین و خط شیرین سخن شیرین و لب شیرین
خدا را ای شکر پاره مگر طوطی قنادی
من از شیرینی شور و نوا بیداد خواهم کرد
چنان کز شیوه شوخی و شیدایی تو بیدادی
تو خود شعری و چون سحر و پری افسانه را مانی
به افسون کدامین شعر در دام من افتادی
گر از یادم رود عالم تو از یادم نخواهی رفت
به شرط آن که گه گاهی تو هم از من کنی یادی
خوشا غلطیدن و چون اشک در پای تو افتادن
اگر روزی به رحمت بر سر خاک من استادی
جوانی ای بهار عمر ای رویای سحرآمیز
تو هم هر دولتی بودی چو گل بازیچه بادی
به پای چشمه طبع لطیفی شهریار آخر
نگارین سایه ای هم دیدی و داد سخن دادی

خوب۰بد۰

اشعار شهریار – آه و ناله

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : دوشنبه 8 دسامبر 2014
اشعار شهریار - آه و ناله

اشعار شهریار – آه و ناله

هر دم چو توپ می زندم پشت پای وای
کس پیش پای طفل نیفتد که وای وای
دیر آشناتر از توندیم ولی چه سود
بیگانه گشتی ای مه دیرآشنای وای
در دامنت گریستن سازم آرزوست
تا سرکنم نوای دل بی نوای وای
سوز دلم حکایت ساز تو می کند
لب بر لبم بنه که برآرم چو نای وای
آخر سزای خدمت دیرین من حبیب
این شد که بشنوم سخن ناسزای وای
جز نیک و بد به جای نماند چه می کنی
نه عشق من نه حسن تو ماند به جای وای
ای کاش وای وای منش مهربان کند
گر مهربان نشد چکنم ای خدای وای
من شهریار کشورعشقم گدای تو
ای پادشاه حسن مرنجان گدای وای

خوب۰بد۰

اشعار شهریار – راه گم کرده

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : دوشنبه 8 دسامبر 2014
اشعار شهریار - راه گم کرده

اشعار شهریار – راه گم کرده

راه گم کرده و با رویی چو ماه آمده ای
مگر ای شاهد گمراه به راه آمده ای
باری این موی سپیدم نگر ای چشم سیاه
گر بپرسیدن این بخت سیاه آمده ای
کشته چاه غمت را نفسی هست هنوز
حذر ای آینه در معرض آه آمده ای
از در کاخ ستم تا به سر کوی وفا
خاکپای تو شوم کاین همه راه آمده ای
چه کنی با من و با کلبه درویشی من
تو که مهمان سراپرده شاه آمده ای
می تپد دل به برم با همه شیر دلی
که چو آهوی حرم شیرنگاه آمده ای
آسمان را ز سر افتاد کلاه خورشید
به سلام تو که خورشید کلاه آمده ای
شهریارا حرم عشق مبارک بادت
که در این سایه دولت به پناه آمده ای

خوب۰بد۰

اشعار شهریار – ساز صبا

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : دوشنبه 8 دسامبر 2014
اشعار شهریار - ساز صبا

اشعار شهریار – ساز صبا

بزن که سوز دل من به ساز میگوئی
ز ساز دل چه شنیدی که باز میگوئی
مگر چو باد وزیدی به زلف یار که باز
به گوش دل سخنی دلنواز میگوئی
مگر حکایت پروانه میکنی با شمع
که شرح قصه به سوز و گداز میگوئی
به یاد تیشه فرهاد و موکب شیرین
گهی ز شور و گه از شاهناز میگوئی
کنون که راز دل ما ز پرده بیرون شد
بزن که در دل این پرده راز میگوئی
به پای چشمه طبع من این بلند سرود
به سرفرازی آن سروناز میگوئی
به سر رسید شب و داستان به سر نرسید
مگر فسانه زلف دراز میگوئی
بسوی عرش الهی گشوده ام پر و بال
بزن که قصه راز و نیاز میگوئی
نوای ساز تو خواند ترانه توحید
حقیقتی به زبان مجاز میگوئی
ترانه غزل شهریار و ساز صباست
بزن که سوز دل من به ساز میگوئی

خوب۰بد۰

اشعار شهریار – چشم شهلائی

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : دوشنبه 8 دسامبر 2014
اشعار شهریار - چشم شهلائی

اشعار شهریار – چشم شهلائی

شکفته ام به تماشای چشم شهلائی
که جز به چشم دلش نشکفد تماشائی
جمال پردگی جاودانه ننماید
مگر به آینه پاکان سینه سینائی
رواق چشم که یک انعکاس او آفاق
محیط نه فلکش زورقی به دریائی
دلی که غرق شود در شکوه این دریا
به چشم باز رود در شگفت رؤیائی
به قدر خواستنم نیست تاب سوختنم
به اسم عاشقم و اسم بی مسمائی
سواد زلف تو و سر جاودانه تست
که جلوه می کنداز هر سری به سودائی
به خاکپای تو ای سرو برکشیده من
که سر فرود نیاورده ام به دنیائی
به زیر سایه سروم به خاک بسپارید
که سرسپارده بودم به سرو بالائی
صدای حافظ شیراز بشنوی که رسید
به شهر شیفتگان شهریار شیدائی

خوب۰بد۰

اشعار شهریار – عاشقی

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : دوشنبه 8 دسامبر 2014
اشعار شهریار - عاشقی

اشعار شهریار – عاشقی

رندم و شهره به شوریدگی و شیدائی
شیوه ام چشم چرانی و قدح پیمائی
عاشقم خواهد و رسوای جهانی چکنم
عاشقانند به هم عاشقی و رسوائی
خط دلبند تو بادا که در اطراف رخت
کار هر بوالهوسی نیست قلم فرسائی
نیست بزمی که به بالای تو آراسته نیست
ای برازنده به بالای تو بزم آرائی
شمع ما خود به شبستان وفا سوخت که داد
یاد پروانه پر سوخته بی پروائی
لعل شاهد نشنیدیم بدین شیرینی
زلف معشوقه ندیدیم بدین زیبائی
کاش یک روز سر زلف تو در دست افتد
تا ستانم من از او داد شب تنهائی
پیر میخانه که روی تو نماید در جام
از جبین تابدش انوار مبارک رائی
شهریار از هوس قند لبت چون طوطی
شهره شد در همه آفاق به شکرخائی

خوب۰بد۰

اشعار شهریار – جان فروش

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : دوشنبه 8 دسامبر 2014
اشعار شهریار - جان فروش

اشعار شهریار – جان فروش

مایه حسن ندارم که به بازار من آئی
جان فروش سر راهم که خریدار من آئی
ای غزالی که گرفتار کمند تو شدم باش
تا به دام غزل افتی و گرفتار من آئی
گلشن طبع من آراسته از لاله و نسرین
همه در حسرتم ای گل که به گلزار من آئی
سپر صلح و صفا دارم وشمشیر محبت
با تو آن پنجه نبینم که به پیکار من آئی
صید را شرط نباشد همه در دام کشیدن
به کمند تو فتادم که نگهدار من آئی
نسخه شعر تر آرم به شفاخانه لعلت
که به یک خنده دوای دل بیمار من آئی
روز روشن به خود از عشق تو کردم چو شب تار
به امیدی که تو هم شمع شب تار من آئی
گفتمش نیشکر شعر از آن پرورم از اشک
که تو ای طوطی خوش لهجه شکر خوار من آئی
گفت اگر لب بگشایم تو بدان طبع گهربار
شهریارا خجل از لعل شکربار من آئی

خوب۰بد۰

اشعار شهریار – ای ماه شب دریا

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : دوشنبه 8 دسامبر 2014
اشعار شهریار - ای ماه شب دریا

اشعار شهریار – ای ماه شب دریا

ای ماه شب دریا ای چشمه زیبائی
یک چشمه و صد دریا فری و فریبائی
من زشتم و زندانی اما مه رخشنده
در پرده نه زیبنده است با آنهمه زیبائی
افلاک چراغان کن کآفاق همه چشمند
غوغای شبابست و آشوب تماشائی
سیمای تو روحانی در آینه دریاست
ارزانی دریا باد این آینه سیمائی
زرکوب کواکب راخال رخ دریا کن
بنگار چو میناگر این صفحه مینائی
با چنگ خدایان خیز آشفته و شورانگیز
ای زهره شهر آشوب ای شهره به شیدائی
چنگ ابدیت را بر ساز مسیحا زن
گو در نوسان آید ناقوس کلیسائی
چون خواجه تن تنها با سوز تو دمسازم
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی

خوب۰بد۰