عمر کوتاه من
دسته بندی : عاشقانه ها
تاریخ : پنجشنبه 26 می 2016
وقتی که عمر
پیچک وار
از دیوار زندگیات بالا میرفت
دست من کوتاه بود
و بخت آسمان در گرفتنت، بلند!
حالا هر غروب که میشود
من و گریه و خاطرهها
جمع میشویم دورِ نبودنت!
و نفس پشت نفس
تلف میکنیم مفهوم بودن را
کاش میشد که بفهمی
بدون تو چقدر
پیراهن این زندگی برایم
گشاد است و
بر تن روح مردهام زار میزند…
خوب۰بد۰
221 views مشاهده
0 دیدگاه