اشعار شهریار – خاموش تر از من
کس نیست در این گوشه فراموش تر از من
وز گوشه نشینان توخاموش تر از من
هر کس به خیالیست هم آغوش و کسی نیست
ای گل به خیال تو هم آغوش تر از من
می نوشد از آن لعل شفقگون همه آفاق
اما که در این میکده غم نوشتر از من
افتاده جهانی همه مدهوش تو لیکن
افتاده تر از من نه و مدهوش تر از من
بی ماه رخ تو شب من هست سیه پوش
اما شب من هم نه سیه پوش تر از من
گفتی تو نه گوشی که سخن گویمت از عشق
ای نادره گفتار کجا گوش تر از من
بیژن تر از آنم که بچاهم کنی ای ترک
خونم بفشان کیست سیاوش تر از من
با لعل تو گفتم که علاجم لب نوش است
بشکفت که یارب چه لبی نوش تر از من
آخر چه گلابی است به از اشک من ای گل
دیگی نه در این بادیه پرجوش تر از من
خوب۰بد۰