دانلود جدیدترین آهنگ های ایرانی

دانلود موزیک » یک سایت دیگر با وردپرس فارسی » صفحه 19

کانال تلگرام ما ما را از طریق کانال دنبال کنید.
ای نام تو بهترین سر آغاز
سه شنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۳
دانلود آهنگ علی یاسینی به نام دیوار
پخش آنلاین علی یاسینی - دیوار بازدید : 2,442 views مشاهده
00:00
00:00
پخش آنلاین موزیک

دانلود آهنگ جدید هوروش بند به نام عاشقم کردی

دسته بندی : موزیک ، هوروش بند تاریخ : سه‌شنبه 12 فوریه 2019

دانلود آهنگ جدید هوروش بند به نام عاشقم کردی

Download New Music Hoorosh Band Called Ashegham Kardi

 دانلود آهنگ با لینک مستقیم + پخش آنلاین + متن آهنگ 

تک آهنگ عاشقم کردی از هوروش بند به همراه متن ترانه 

ashegham kardi دانلود آهنگ هوروش بند عاشقم کردی

برای دانلود آهنگ عاشقم کردی از هوروش بند به ادامه مطلب بروید .

خوب۰بد۰

رقصان میگذرم از آستانه اجبار

شادمانه و شاکر

از بیرون به درون آمدم

از منظر

به نظاره به ناظر

به هیأت گیاهی نه به هیأت پروانه ای

نه به هیأت سنگی نه به هیأت برکه ای

من به هیأت ما زاده شدم

به هیأت پرشکوه انسان

تا در بهار گیاه به تماشای رنگین کمانِ پروانه بنشینم

غرور کوه را دریابم و هیبت دریا را بشنوم

تا شریطه ی خود را بشناسم

و جهان را به قدر همت و فرصت خویش معنا دهم

که کارستانی از این دست

از توان درخت و پرنده و صخره و آبشار بیرون است

انسان زاده شدن تجسّدِ وظیفه بود

توان دوست داشتن و دوست داشته شدن

توان شنفتن

توان دیدن و گفتن

توان اندوهگین و شادمان شدن

توان خندیدن به وسعت دل

توان گریستن از سُویدای جان

توان گردن به غرور برافراشتن در ارتفاع شکوه ناک فروتنی

توان جلیلِ به دوش بردن بار امانت

و توان غمناک تحمل تنهایی

تنهایی

تنهایی

تنهایی عریان

انسان

دشواریِ وظیفه است

 

خوب۰بد۰

دوباره یــوز ایـرانی مجـالی تازه خواهد یافت
میان کوهی از جنگل غـزالی تازه خواهد یافت

همین که بـاغِ آویـشن بپـوشد میـخک و سنبـل
دوباره بلبل افسـرده چــالی تازه خواهد یافت

زمین خشک و لـم یـــزرع شود آبستن از باران
کـویرِ چـاکِ لب تشنه نهـالی تازه خواهد یافت

کماکان پهنه ی صحرا پر از رویای پــرواز است
برای جوجه گنجشکی که بالی تازه خواهدیافت

گلِ سـرخ و رزِ وحشی شکـوفـا می شـود از نو
شقایق درپسِ پَرچین مجالی تازه خواهدیافت

بنــازم مـــادیانی را کـــه سُـم روی زمین کـوبد
به عشق کُره ی اسبی که یالی تازه خواهدیافت

بـه عشق خــاطرات و سر زمین سبــز رویـاهـا
غـزل هـای پریشانم خیـالی تازه خـواهد یافت

عسل بانو بخوان شعری که فردا فصل کوچ آید
پرستوی پر از دلشوره حالی تازه خواهد یافت

علی قیصری

خوب۰بد۰

آن که روی شانه ها یک بافه گیسو می بَرد (علی قیصری)

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : پنج‌شنبه 7 فوریه 2019
آن که رویِ شانه ها یک بافه گیسو می بَرد
صدبغل شعر و غزل با چشم و ابرو می بَرد

هر زمانی عشوه می ریــزد میان کوچه ها
از تنش بادِ بهاران عطرِ خوش بو می بَرد

پشت پَرچین میسپارد روسری را دستِ باد
بی خیال از هر نسیمی شانه بر مو می بَرد

لــرزش بــرجستگی ها دکـمه را وا می کند
در میــانِ پیــرهن وقتی کــه تیهـو می بَرد

راز و رمزش را نمیدانم ولی دائم به چشم
سرمه ای دارد کـه دل از بچــه آهو می بَرد

هــر زمـان با جیغ و داد آیـد صـدای وای نه
یک نفــر از بـاغ او دزدانـــــه لیمــو می بَرد

بی خبر از حرف مردم دخترِ وحشی صفت
آبــــرویِ عـــاشقـان را بـا هیـاهــــو می بَرد

شعرِ شاعر تازه شیرین میشود وقتی عسل
قَـدری از شهـدِ شکــر از کـام کنـدو می بَرد

علی قیصری

خوب۰بد۰

شیرین سخن – آدمیزاد – دلنوشته

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : چهارشنبه 6 فوریه 2019

آدمیزاد است دیگر

گاهی، فقط گاهی از بود و نبود آدم های اطرافش خسته می شود

گاهی بی دلیل بغض می کند

گاهی بی هوا خاطراتش را می کاود به دنبال رد و نشانی از

یک پشت گرمی، یک کوه، یک تکیه گاه

گاهی دلش یک جفت گوش می خواهد که فقط بشنود

 یک جفت چشم می خواهد که فقط ببیند

یک نگاه ساده به گفتن

یکی کنار تو هست، یکی تو را می فهمد، یکی هوایت را دارد

گاهی دلش یک راه دور می خواهد در یک جای دور

دور از تمام گذشته و حال و آینده

دور از خودش

گاهی دلش یک پلک زدن می خواهد به بیداری از یک خواب بد

به معجزه ی باران شدن یک ابر سیاه

به آرامش داشتن یک …

گاهی چیزهایی که از اختیار آدمی خارج است

بی اختیار سرش هوار می شود و کلافه اش می کند

گاهی گُم می شود در نداشته ها و نبودن ها و نتوانستن ها

جا می ماند روی نیمکت های خالی و صندلی های غبار گرفته

گاهی همه چیز را سیاه و سفید می بیند 

و این گاهی ها که گذشت

باز می خندد، حرف می زند، فراموش می کند

گاهی، فقط گاهی …

 

خوب۰بد۰

شیرین سخن – یاور همیشه مؤمن

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : چهارشنبه 6 فوریه 2019

 ای به داد من رسیده تو روزهای خود شکستن

ای چراغ مهربونی تو شب‌های وحشت من

ای تبلور حقیقت توی لحظه‌های تردید

تو شب و از من گرفتی تو من و دادی به خورشید

اگه باشی یا نباشی برای من تکیه‌گاهی

برای من که غریبم تو رفیقی جون‌ پناهی

یاور همیشه مؤمن تو برو سفر سلامت

غم من نخور که دوری برای من شده عادت

ناجی عاطفه ی من شعرم از تو جون گرفته

رگ خشک بودن من از تن تو خون گرفته

اگه مدیون تو باشم اگه از تو باشه جونم

قدر اون لحظه نداره که من و دادی نشونم

وقتی شب، شب سفر بود توی کوچه‌های وحشت

وقتی هر سایه کسی بود واسه بردنم به ظلمت

وقتی هر ثانیه ی شب طپش هراس من بود

وقتی زخم خنجردوست بهترین لباس من بود

تو با دست مهربونی به تنم مرهم کشیدی

برام از روشنی گفتی پرده شب و دریدی

یاور همیشه مؤمن تو برو سفر سلامت

غم من نخور که دوری برای من شده عادت

ای طلوع اولین دوست ای رفیق آخر من

به سلامت سفرت خوش ای یگانه یاور من

مقصدت هرجا که باشه هر جای دنیا که باشی

اون ور مرز شقایق پشت لحظه‌ها که باشی

خاطرت باشه که قلبت سپر بلای من بود

تنها دست تو رفیق دست بی‌ریای من بود

یاور همیشه مؤمن تو برو سفر سلامت

غم من نخور که دوری برای من شده عادت

 اینجا کلیک کنید.

 یاور همیشه مومن/ داریوش 

خوب۰بد۰

شیرین سخن – قاب عکس

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : سه‌شنبه 5 فوریه 2019

گاهی می شود دقیقه ها بنشینم

و به یک قاب عکس نگاه کنم

 اینکه به چهره درون آن خیره شوم، نه

فقط از یک نگاه جا مانده در تصویر شروع می کنم

و بعد قدم به قدم در دالانی از خاطرات گذشته همراهش می شوم

آنقدر به صورتش نگاه می کنم تا حس کنم

درون قاب نفس می گیرد و پلک می زند

صدایش را با طنینی دور در ذهنم می شنوم

آن وقت تمام لحظات مشترک

به نوبت جلوی چشمهایم ظاهر می شوند

و من دوباره تمام شان را زندگی می کنم

آنقدر روشن و گرم زنده می شود

که بی اختیار دستش را می گیرم

و از قاب بیرون می آورم

و روی صندلی گهواره ای کنار شومینه می نشانم

به عادت همیشه برایش یک فنجان قهوه تلخ می آورم

با کتابی از شاعری که دوستش داشت

و او با همان

حرکات آهسته ی دست، همان نگاه دور، همان صدای آشنا

مرا با خود می برد

اما … 

تا می آیم غرق در خوشی نفسی تازه کنم

ناگهان دور می شود 

 و دوباره می نشیند در قاب روی میز

 من می مانم و قهوه ای سرد و بوی خوشی

که در خیالم جا مانده

گونه هایم خیس می شود

ولی عکس داخل قاب خیره نگاهم می کند

انگار می خواهد به روی خودش نیاورد

که شبیه من است و …

من هم وانمود می کنم باران می آید

 

خوب۰بد۰

شیرین سخن – شهر حسود

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : سه‌شنبه 5 فوریه 2019

ما از این شهرغریبه بی تفاوت کوچ کردیم

از رفیقا زخم خوردیم تا یه روزی برنگردیم

خونه مون رو دوشمونِ ما یه آه دوره گردیم

ما واقعاً با هم چه کردیم

ما غنیمت های بی رؤیای این جنگای سردیم

زندگیمون کو ببین ما کشته های بی نبردیم

بی خبر از حالِ هم آواره ی دنیای دردیم

ما واقعاً با هم چه کردیم

تلخِ اما با هم نبودیم ما آدمای شهر حسودیم

خسته از کابوس رفتن دور از اون روزای روشن

بی تفاوت زیر این سقف کبودیم

پس بدین فرصت خنده هامو

پس بدین شادی تو صدامو

پس بدین قلب عشق آشنامو

لااقل پس بدین گریه هامو

تلخِ اما با هم نبودیم ما آدمای شهر حسودیم

خسته از کابوس رفتن دور از اون روزای روشن

بی تفاوت زیر این سقف کبودیم

 



خوب۰بد۰

سرگرمی و دلگرمی – توهم دوس داشتنی…

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : دوشنبه 4 فوریه 2019
دوباره برگشتم بهش، دور شدن ازش سخت بود…شدني نبود
فهميدم هرچقدر بخوام تلاش كنم و ازش فاصله بگيرم باز هم بخش بزرگي از وجودم رو صاحب شده
نميتونستم ازش جدا شدم
تلاش كردم، ده بار…صد بار هزار بار اما باز هم اينجا بود
كنارم نشسته بود و باهام حرف ميزد…ميگفت تو از من دور نميشي من ازت دور نميشم، شدني نيست!
فهميدم چيز هاي غيرممكني هم توي دنيا وجود داره…مثل نبودن اون كنار مني كه به بودنش اعتياد داشتم
وقتي نبود، حالم بد ميشد…مثل معتادي كه به موادش نرسيده حالم خراب ميشد، نابود ميشدم و به خودم، به تصورش كنارم آسيب ميزدم
سرش داد ميزدم، گلدون مورد علاقه ش رو هزار بار دقيقا توي ديواري كه بهش تكيه ميداد و باهام حرف ميزد خرد ميكردم…بهش ميگفتم برو، برو از اينجا…ميزدمش، ميزدمش!
حالم خراب ميشد…چون اعتياد به بودنش داشتم
برگشتم بهش…دستش رو گرفتم و توي چشم هايي كه سال ها پيش من رو مجذوب خودش كرد خيره شدم و پشت دست نرم و لطيفش رو كه فقط خدا ميدونه چند بار با همون دستش توي صورتم سيلي زده نوازش كردم و گفتم ببين، نتونستم…هركار كردم تو بازم بودي…باز هم موج كمي از صدات توي سرم ميپيچيد و من رو براي برگشتن بهت وسوسه ميكرد
باز هم عطر كمي از تنت توي خونه مون ميپيچيد و من تمام اون خونه كوچيك رو دنبالت ميگشتم
بهش گفتم اومدم كه ديگه هيچوقت نرم، اومدم دوباره از خودمون “ما”يي بسازم كه اين بار مطمئن شم با هيچ تندبادی از بين نميره، با هيچ كلمه اي نابود نميشه و با هيچ شكي محو نميشه
لا به لاي اشك هايي كه توي اون لحظه هزار بار بخاطرشون مردم و زنده شدم خنديد و تنها گفت كه دوستم داره….
راضي بودم، راضي بودم به همين جمله كوچيك چون بهم اين اطمينان رو داد كه برگشتن بهش اشتباه نبود
اصلا اشتباه هم بود، مهم نيست…اشتباه كنار اون زيباست
اشتباه كردن كنار اون مخلوق بي همتا، مثل مزه كردن طعم زهرتوي بهشت ميمونه!
بهش گفتم تمام راه رو بخاطر تو اومدم، تا دوباره و اين بار براي هميشه و تا ابديت اين جمله رو با صداي دلنشين و گرمت بشنوم
گفت اگه اين بار هم همه چيز نابود شه چي؟
بهش گفتم نه عشق من…بهش گفتم اين بار پاياني وجود نداره، وارد دنيايي شديم كه ابديت معناي بسياري داره و هيچ چيز به پايان نميرسه…وارد دنيايي شديم كه عشق من و تو اشتباه نيست، عشق من و تو پرسيدني ميمونه؛ تا ابد!
بهش گفتم اينجا اون دنيايي نيست كه با به آغوش گرفتن هم؛ ترس وحشتناك از بين رفتمون وارد قلب عاشقمون ميشد و ما رو از هم جدا ميكرد
اينجا دنياي ابديته، جايي كه پايان براش غريبه و بي معناست!
خنديد…و ذهن كوچيك من دوباره به ياد آورد كه اولين بار شيفته همين خنديدنش شده بودم
و من فهميدم تمام چيز هاي كوچيك اون باعث شده ما وارد اين دنيای بزرگ بشيم…دنيايي كه عشق عشقه و پايان غيرممكن!
برچسب‌ها: دلنوشته عاشقانه, متن عاشقانه, داستان عاشقانه, داستان توهم دوس داشتنی

نوشته شده در سه شنبه یازدهم دی ۱۳۹۷ساعت
۲۳:۲۲ توسط هادی و نگین|

خوب۰بد۰

سرگرمی و دلگرمی – عشق

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : دوشنبه 4 فوریه 2019
قصه ی عشق قصه ی درازیست که در سطرها و بندها نمیگنجد…
قصه ی تناقض ها و ترادف ها قصه ی حیات و ممات قصه ی ساعت هاو ثانیه ها و قصه ی دل تنگی و شوق.
میگویند اولین مخلوق خدا عقل بود اما عشق بود که عقل را خلق کرد.
صدای سکوت قلب ها فریاد عشقی است که گوش ها تاب شنیدن آن را ندارن .
قصه ی لیلی ها و مجنون ها و خسروها و شیرین ها قصه ی عشق نیست…
قصه ی واقعی عشق قصه ی خالق است و مخلوق یا به عبارتی عاشق است و معشوق،
حقیقت عشق قلب صاف و مهربانی است که خالصانه معبود را ستایش میکند و عاشقانه او را میپرستد.
حقیقت عشق چشمانی روشن است که فقط نور را میبیند، فقط زیبایی جهان را و فقط معشوق را.
حقیقت عشق تمنای وصل است و تقلای فصل، فصل از بی بندوباری ها و فسادها ، فصل و فاصله از غیر او.
و حال ما مانده ایم و عاشقانه هایی پوچ و زمینی که مفهوم مقدس،عشق را به بازی گرفته اند و حسرتی بر قلب عاشقان واقعی گزاشته اند که فقط رویای عشق حقیقی را میتوان در شب های تاریک تنهایی زیرچادرنماز سفید نورانی در سرزمین مُهر و تسبیح و سجاده دید وبس….
برچسب‌ها: عشق, عشق حقیقی, دلنوشته, عشق خدا, عشق واقعی

نوشته شده در سه شنبه یازدهم دی ۱۳۹۷ساعت
۲۳:۲۷ توسط هادی و نگین|

خوب۰بد۰