خسته ام
گردونه گردان خسته ام
خسته ام
ای خسته جانان خسته ام
ریشه ای تشنه نشسته زیر باغ
بارشی کو ابرو باران خسته ام
خشم خورشید و عبور فصل گرم
در کویری خشک و سوزان خسته ام
قلب جنگل با تبر در خاک عشق
وقت اعدام درختان خسته ام
خسته ام من
می زند آبی بر آتش های دل
قطره قطره اشک لرزان خسته ام
شهپره پروازه من آخر شکست
از نشستن ای رفیقان خسته ام
ساقرم خالی زمی من تشنه کن
جرعه ای ای می پرستان خسته ام
می چکد این اشک دردالود من
از شب و این درد پنهان خسته ام ( ادامه )
خوب۰بد۰
403 views مشاهده
0 دیدگاه