خسته ام
گردونه گردان خسته ام
خسته ام
ای خسته جانان خسته ام
ریشه ای تشنه نشسته زیر باغ
بارشی کو ابرو باران خسته ام
خشم خورشید و عبور فصل گرم
در کویری خشک و سوزان خسته ام
قلب جنگل با تبر در خاک عشق
وقت اعدام درختان خسته ام
خسته ام من
می زند آبی بر آتش های دل
قطره قطره اشک لرزان خسته ام
شهپره پروازه من آخر شکست
از نشستن ای رفیقان خسته ام
ساقرم خالی زمی من تشنه کن
جرعه ای ای می پرستان خسته ام
می چکد این اشک دردالود من
از شب و این درد پنهان خسته ام ( ادامه )
خسته ام من
من که آزادی شعارم بوده است
این چنین در بند و زندان خسته ام
ظالمان روی زمین تشنه به خون
زین ستم بر خاک خوبان خسته ام
گر چه دورم عشق من ای خاک من
از غم خلق پریشان خسته ام
خسته ام من
خسته ام ای
خسته ام و
خسته
خوب۰بد۰
لینک کوتاه
https://40kalag.ir/?p=12977
402 views مشاهده
0 دیدگاه
صفحه اصلی
00