لب های تو
لب های تو لب نیست ! عذابیست الهی
باید که عذابی بچشم گاه به گاهی
در لحظه دیدار تو ، گفتم که بعید است
چشمان تو من را نکشاند به تباهی
لب های تو نایاب تر از آب حیات است
تو سوزن پنهان شده در خرمن کاهی
این کار خدا بوده که یکباره بیفتد
در تنگ بلور شب من مثل تو ماهی
ای شاخه نبات غزل حافظ شیراز !
معشوقه ی مایی چه بخواهی چه نخواهی