بار ديگر قصه را سر ميكند آن دخترك
بار ديگر قصه را سر ميكند آن دخترك
جوى خشک شعر را تر ميكند آن دخترك
خلوت تنهايى ات را ميزند بر هم شبي
كوچه دل را معطر ميكند آن دخترك
گاچ دلتنگي دگر افكنده از سر، آمده
از غزل هاي تو چادر ميكند آن دخترك
نيست از دردي، نمايد فرش پای نازكش
آن شقايق را كه پرپر ميكند آن دخترك
سيب دل، دندان كه زد، احساسِ شعرِ نابِ تو
باورم كن تو! كه باور ميكند آن دخترك