گفته بودی که دگر زلف پریشان نکنی
دسته بندی : عاشقانه ها
تاریخ : یکشنبه 24 آوریل 2016
گفته بودی که دگر زلف پریشان نکنی
ماه را روز و شب چارده حیران نکنی
تو مگر قول ندادی ندهی مو به نسیم
دل عشاق به یک زلزله ویران نکنی
نذر کردی که نبندی بغل پنجره تا
شهر ویران مرا قمصر کاشان نکنی
مادر از بچگیم داد مرا بیم نزاع
رو برو کودک ما با صف مژگان نکنی
ای گران ناز چگونه دل تو می آید
مشتری آمده نازت کمی ارزان نکنی
هوس سیب نکن فصل انار است انار
پی این میوه مرا راهی لبنان نکنی
تو اگر در بلد کفر به مسجد بروی
این محال است که یک شهر مسلمان نکنی
با همان خنده ی داغت به خدا گرم شدم
خانه ی گرم مرا باز زمستان نکنی
چون ز یک قصه شدآغاز به خودم میگویم
تا تو باشی هوس خواندن رمان نکنی
خوب۰بد۰
لینک کوتاه
https://40kalag.ir/?p=10933
253 views مشاهده
0 دیدگاه
صفحه اصلی
00