با لباس زرد و سرخ از دشت پاییز آمدی (علی قیصری)
دسته بندی : عاشقانه ها
تاریخ : پنجشنبه 17 سپتامبر 2020
با لباس زرد و سرخ از دشت پاییز آمدی
تا بــه پشـت جنگل ِ پرت طـلا ریـز آمدی
ازمیان کوچهها آندم که شهریورگریخت
ناگهان باخشخش ِفصل دل انگیز آمدی
در پس ِ باغ ِ اقـاقی منتظر بـودم تـو را
ای خوشا بر من که با بوی دلاویز آمدی
از کنـار کلبه ی مخروبه ام رد می شدی!
یـا بـرای دیـدن ِ این یـار ناچیـز آمده ای
مِثل مـولانا مگر افتـاده ای دنبال شمس
کز مسیـر قـونیـه تـا شهــر تبــریـز آمدی
ای فــدای چشــم نـاز و آن نگاه نافــذت
تازه فهمیدم که از بی راهه یکـریز آمدی
“آمـدی جانـم بـه قربانت ولی حالا چرا”
در شک افتادمکه قدری شُبهه آمیزآمدی
گرد و خاک ِآسمان داردنشان ازسرعتت
بیگمان بانو عسل بر پشت شبدیز آمدی
علی قیصری
+ نوشته شده در شنبه بیست و دوم شهریور ۱۳۹۹ ساعت ۹ ب.ظ توسط علی قیصری
|
|
خوب۰بد۰
لینک کوتاه
https://40kalag.ir/?p=20300
416 views مشاهده
دیدگاهها برای با لباس زرد و سرخ از دشت پاییز آمدی (علی قیصری) بسته هستند
صفحه اصلی
00