دیگر نمی خواهم بگیری دست سردم را
دسته بندی : عاشقانه ها
تاریخ : پنجشنبه 28 آوریل 2016
دیگر نمی خواهم بگیری دست سردم را
حتی نمی خواهم ببینی روی زردم را
آرام در فریاد خود مصلوب می مانم
خودآرزو کردم خروج و دین طردم را
ازاین سکوت و گوشه گیری خرده می گیری
حتما فراموشت شده هرکار کردم را
تو می کشی بیرون تمام مهره هایت را
می بازم وتا می کنم من تخته نردم را
در من به پاشد محشری کوهی به راه افتاد
پیوست درهم سطح دریاهای دردم را
چون رفتنم حتمی شده بربادخواهم رفت
دیگر نمی بینی غبارم خاک و گردم را
خوب۰بد۰
لینک کوتاه
https://40kalag.ir/?p=11080
277 views مشاهده
0 دیدگاه
صفحه اصلی
00