اشعار شهریار – خداحافظ
دسته بندی : عاشقانه ها
تاریخ : پنجشنبه 4 دسامبر 2014
به تودیع توجان میخواهد از تن شد جدا حافظ
به جان کندن وداعت می کنم حافظ خداحافظ
ثنا خوان توام تا زنده ام اما یقین دارم
که حق چون تو استادی نخواهد شد ادا حافظ
من از اول که با خوناب اشک دل وضو کردم
نماز عشق را هم با تو کردم اقتدا حافظ
تو صاحب خرمنی و من گدایی خوشه چین اما
به انعام تو شایستن نه حد هر گدا حافظ
بروی سنگ قبر تو نهادم سینه ای سنگین
دو دل با هم سخن گفتند بی صوت و صدا حافظ
در اینجا جامه شوقی قبا کردن نه درویشی است
تهی کن خرقه ام از تن که جان باید فدا حافظ
تو عشق پاکی و پیوند حسن جاودان داری
نه حسنت انتها دارد نه عشقت ابتدا حافظ
مگر دل میکنم از تو بیا مهمان به راه انداز
که با حسرت وداعت می کنم حافظ خداحافظ
خوب۰بد۰
لینک کوتاه
https://40kalag.ir/?p=1205
633 views مشاهده
0 دیدگاه
صفحه اصلی
00