اشعار شهریار – لب شیرین
دسته بندی : عاشقانه ها
تاریخ : جمعه 5 دسامبر 2014
مهتاب و سرشکی به هم آمیخته بودیم
خوش رویهم آن شب من و مه ریخته بودیم
دور از لب شیرین تو چون شمع سیه روز
خوش آتش و آبی به هم آمیخته بودیم
با گریه خونین من و خنده مهتاب
آب رخی از شبنم و گل ریخته بودیم
از چشم تو سرمست و به بالای توهمدست
صد فتنه ز هر گوشه برانگیخته بودیم
زان پیش که در زلف تو بندیم دل خویش
ما رشته مهر از همه بگسیخته بودیم
خوب۰بد۰
لینک کوتاه
https://40kalag.ir/?p=1253
561 views مشاهده
0 دیدگاه
صفحه اصلی
00