دلم مي خواست بر بال زمانه
سپارم دل بسوي بي کرانه
بکوبم خانه داده خداوند
بگيرم دامنش را بي بهانه
خداوندا تو را آتش فروزي
زده آتش زهرسو آشيانه
خداوندا اگر بال و پرم سوخت
همه نام تو است در اين ميانه
خداوندا مسوزان خانه ام را
که ويرانگر تويي در اين ميانه
اگر امروز غربت راه عشق است
شده معواي گرگان شبانه
اگر امروز در دشت جنوبم
بهر سو مي گشد آتش زبانه
اگر امروز سرو خاطراتم
خميده گشده بر دار زمانه
اگر امروز یار مهربانم
شده در بندت دژخيم زمانه
همه نام تو است بر لب بهانه ( ادامه )
اگر در جنگل سبز شمالم
نشسته خون کران تا بي کرانه
همه نام تو است بر لب بهانه
همه ياد تو است در اين ميانه
خداوندا فنا کن هر چه کرديم
که مردم زين بساط خودسرانه
خوب۰بد۰
لینک کوتاه
https://40kalag.ir/?p=12877
375 views مشاهده
0 دیدگاه
صفحه اصلی
00