در کوی تو مستانه می افتم و میخیزم
دل داده و دیوانه می افتم می خیزم
من مست و پریشونم مینالم ومیمیرم
مبهوس چو پیمانه میافتم و میخیزم
تا انکه تو را یابم میگردم و میجویم
از هر در ان خانه میافتم و میخیزم
چون شمع شب عاشق میسوزم و میگریم
از عشق چو پروانه میافتم و میخیزم
گر دست دهد روزی تا خاک رهت گردم
بر پای تو جانانه می افتم و میخیزم
گفتی که ز جان برخیز در ملک عدم بنشین
زین روست که مستانه میافتم و میخیزم
من مست قدح نوشم از چشم تو مدهوشم
سلانه به سلانه میافتم و میخیزم
دیوانه رویت من چون گرد به کویت من ( ادامه )
ای دلبر فرزانه میافتم و میخیزم
بازآی و گرنه می هستی ز کفم گیرد
اینسان که به میخانه می افتم و می خیزم
خوب۰بد۰
لینک کوتاه
https://40kalag.ir/?p=12901
343 views مشاهده
0 دیدگاه
صفحه اصلی
00