اشعار شهریار – صاحب اختیار
دسته بندی : عاشقانه ها
تاریخ : یکشنبه 7 دسامبر 2014
به اختیار گرو برد چشم یار از من
که دور از او ببرد گریه اختیار از من
به روز حشر اگر اختیار با ما بود
بهشت و هر چه در او از شما و یار از من
سیه تر از سر زلف تو روزگار من است
دگر چه خواهد از این بیش روزگار از من
به تلخکامی از آن دلخوشم که می ماند
بسی فسانه شیرین به یادگار از من
در انتظار تو بنشستم و سرآمد عمر
دگر چه داری از این بیش انتظار از من
به اختیار نمی باختم به خالش دل
که برده بود حریف اول اختیار از من
گذشت کار من و یار شهریارا لیک
در این میان غزلی ماند شاهکار از من
خوب۰بد۰
لینک کوتاه
https://40kalag.ir/?p=1292
520 views مشاهده
0 دیدگاه
صفحه اصلی
00