می خوانمت به نام سزاوار دیگری
می خوانمت به نام سزاوار دیگری
ای آنکه از حریم تکلم فراتری
می آیی و به وزن صداقت برای عشق
صدها غزل، شقایق آبی می آوری
بر عجز ناتمام افقهای شبزده
اعجاز پر فروغ طلوع مکرری
تو قبله گاه باور چندین طلوع سبز
معبود بی نیاز هزاران صنوبری
می خوانمت به نام غریبه به نام خویش
می خوانمت به نام سزاوار دیگری…!