دانلود جدیدترین آهنگ های ایرانی

دانلود موزیک » یک سایت دیگر با وردپرس فارسی » صفحه 186

کانال تلگرام ما ما را از طریق کانال دنبال کنید.
ای نام تو بهترین سر آغاز
چهارشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۴
دانلود آهنگ علی یاسینی به نام دیوار
پخش آنلاین علی یاسینی - دیوار بازدید : 2,932 views مشاهده
00:00
00:00
پخش آنلاین موزیک

می خوانمت به نام سزاوار دیگری

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : شنبه 18 ژوئن 2016

اشعار عاشقانه

می خوانمت به نام سزاوار دیگری
ای آنکه از حریم تکلم فراتری
می آیی و به وزن صداقت برای عشق
صدها غزل، شقایق آبی می آوری
بر عجز ناتمام افقهای شبزده
اعجاز پر فروغ طلوع مکرری
تو قبله گاه باور چندین طلوع سبز
معبود بی نیاز هزاران صنوبری
می خوانمت به نام غریبه به نام خویش
می خوانمت به نام سزاوار دیگری…!

خوب۰بد۰

روزگار غریبی است

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : شنبه 18 ژوئن 2016

اشعار عاشقانه

روزگار غریبی است!
دهانت را می بوییند مبادا که گفته باشی دوستت می دارم،
دلت را می بوییند،
روزگار غریبی است نازنین!
و عشق را کنار تیرک راه بند تازیانه می زنند.
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد!
در این بن بست کج و پیچ سرما،
آتش را به سوخت بار سرود و شعر فروزان می دارند،
به اندیشیدن خطر مکن،
روزگار غریبی است نازنین!
آنکه بر در می کوبد شباهنگام به کشتن چراغ آمده است
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد!
آنکه قصابانند بر گذرگاه ها مستقر،
با کنده و ساطوری خون آلود،
روزگار غریبی است نازنین!
و تبسم را بر لب ها جراحی می کنند و ترانه را بر دهان،
شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد!
کباب قناری بر آتش سوسن و یاس،
روزگار غریبی است نازنین!
ابلیس پیروز مست، ‌سور عزای ما را بر سفره نشسته است
خدا را در پستوی خانه نهان باید کرد!

سراینده: زنده یاد احمد شاملو

خوب۰بد۰

من راوي‌ام ! تو شخصيت داستان من

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : شنبه 18 ژوئن 2016

ترانه های عاشقانه

من راوي‌ام … تو شخصيت داستان من
انكار کن که آمده‌اي در جهان من
با يک تم جنايي مبهم موافقي ؟
با يک رُمانس عشق ؟ بگو قهرمان من !
اين‌جا ـــ درون قصه‌ي من ، شهرزاد شب !
بعد از دو قرن آمده‌اي در زمان من …
… و راه ميروي دل من تاپ … تاپ … تاپ
حالا صداي پاي شما از زبان من ،
بر سطرهاي کاغذ من جان گرفت و بعد
در خوابي عاشقانه شدي ميهمان من ـــ
من رواي‌ام … ولي وسط خواب‌هام تو ،
مجبور مي‌شوي که بگويي بيان من ،
اصلا به ذهنيات شما جور نيست پس
ديگر چه جاي سنجش سود و زيان من
حالا دوباره پاي شما … تاپ … تاپ … تاپ ( ادامه)

خوب۰بد۰

خنده ات را از من نگیر

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : پنج‌شنبه 16 ژوئن 2016

اشعار عاشقانه

نان را از من بگير، اگر ميخواهي
هوا را از من بگير، اما خنده‌ات را نه
گل سرخ را از من بگير
سوسني را كه مي‌كاري
آبي را كه به ناگاه
در شادي تو سرريز مي‌كند
موجي ناگهاني از نقره را كه در تو مي‌زايد
از پس نبردي سخت باز مي‌گردم
با چشماني خسته كه دنيا را ديده‌است
بي‌هيچ دگرگوني
اما خنده‌ات را كه رها مي‌شود
و پروازكنان در آسمان مرا مي‌جويد
تمامي درهاي زندگي را به رويم مي‌گشايد

خوب۰بد۰

وای باران باران

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : چهارشنبه 15 ژوئن 2016

ترانه‎های عاشقانه

وای باران باران
شیشه پنجره را باران شست
از دل من اما
چه کسی نقش تو را خواهد شست؟
آسمان سربی رنگ
من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ
می پرد مرغ نگاهم تادور
وای باران باران
پر مرغان نگاهم را شست
در میان من و تو فاصله هاست
گاه می اندیشم می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری
تو توانایی بخشش داری
دستهای تو توانایی آن را دارد
و تو چون مصرع شعری زیبا
سطر برجسته ای از زندگی من هستی

حمید مصدق

خوب۰بد۰

محبوب من بعد از تو گیجم

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : چهارشنبه 15 ژوئن 2016

اشعار عاشقانه

محبوب من! بعد از تو گیجم بی قرارم خالی ام منگم
بردار بستی از چه خواهد شد چه خواهم کرد آونگم
سازی غریبم من که در هر پرده ام هر زخمه بنوازد
لحن همایون تو می اید برون از ضرب و آهنگم
تو جرأت رو کردن خود را به من بخشیده ای ورنه
آیینه ای پنهان درون خویشتن از وحشت سنگم
صلح است عشق اما اگر پای تو روزی در میان باشد
با چنگ و با دندان برای حفظ تو با هر که می جنگم
حود را به سویت می کشانم گام گام و سنگ سنگ اما
توفان جدا می افکند با یک نهیب از تو به فرسنگم
در اشک و در لبخند و سوگ و سور رنگ اصلی ام عشق است
من آسمانم در طلوع و در غروب آبی است پیرنگم
از وقت و روز و فصل عصر و جمعه و پاییز دلتنگند
و بی تو من مانند “عصر جمعه ی پاییز” دلتنگم

“حسین منزوی”

خوب۰بد۰

حقیقت دارد تو را دوست دارم

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : چهارشنبه 15 ژوئن 2016

اشعار عاشقانه

حقیقت دارد؛ تو را دوست دارم
در این باران می‌خواستم تو را
در انتهای خیابان نشسته باشی
من عبور کنم سلام کنم
لبخند تو را در باران می‌خواستم؛
می‌خواهم تمام لغاتی را که می دانم برای تو
به دریا بریزم دوباره متولد شوم
دنیا را ببینم رنگ کاج را ندانم
نامم را فراموش کنم
دوباره در آینه نگاه کنم
ندانم پیراهن دارم
کلمات دیروز را
امروز نگویم
خانه را برای تو آماده کنم
برای تو یک چمدان بخرم
تو معنی سفر را از من بپرسی
لغات تازه را از دریا صید کنم
لغات را شستشو دهم
آنقدر بمیرم
تا زنده شوم

از کتاب منتخبات – احمدرضا احمدی

خوب۰بد۰

در من غم بيهودگي ها مي زند موج

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : چهارشنبه 15 ژوئن 2016

ترانه‎های عاشقانه

در من غم بيهودگي ها مي زند موج
در تو غروري از توان من فزون تر
در من نيازي مي كشد پيوسته فرياد
در تو گريزي مي گشايد هر زمان پَر
اي كاش در خاطر گل مهرت نمي رست
اي كاش در من آرزويت جان نمي يافت
اي كاش دست روز و شب با تار و پودش
از هر فريبي رشتة عمرم نمي بافت
انديشة روز و شبم پيوسته اين است
من بر تو بستم دل؟
دريغ از دل كه بستم
افسوس بر من ، گوهر خود را فشاندم
در پاي بت هايي كه بايد مي شكستم
اي خاطرات روزهاي گرم و شيرين
ديگر مرا با خويشتن تنها گذاريد
در اين غروب سرد درد انگيز پائيز
با محنتي گنگ و غريبم واگذاريد
اينك دريغا آروزي نقش بر آب
اينك نهال عاشقي بي برگ و بي بر
در من ، غم بيهودگي ها مي زند موج
در تو غروري از توان من فزون تر.

حميد مصدق

خوب۰بد۰

زندگی خوردن و خوابیدن نیست

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : چهارشنبه 15 ژوئن 2016

اشعار عاشقانه

زندگی خوردن و خوابیدن نیست
انتظار هوس و دیدن و نادیدن نیست
زندگی چون گل سرخی است
پر از خاک و پر از برگ و پر از عطر لطیف
یادمان باشد اگر گل چیدیم،
عطر و برگ و گل و خار،
همه همسایه دیوار به دیوار همند

خوب۰بد۰

تنهایی ام را با تو قسمت می کنم سهم کمی نیست

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : چهارشنبه 15 ژوئن 2016

اشعار عاشقانه

تنهایی ام را با تو قسمت می کنم سهم کمی نیست
گسترده تر از عالم تنهایی من عالمی نیست
غم آنقدر دارم که می خواهم تمام فصلها را
بر سفره ی رنگین خود بنشانمت، بنشین، غمی نیست
حوای من بر من مگیر این خودستانی را که بی شک
تنهاتر از من در زمین و آسمانت آدمی نیست
ایینه ام را بر دهان تک تک یاران گرفتم
تا روشنم شد : در میان مردگانم همدمی نیست
همواره چون من نه : فقط یک لحظه خوب من بیندیش
لبریزی از گفتن ولی در هیچ سویت محرمی نیست
من قصد نفی بازی گل را و باران را ندارم
شايد براي من كه همزاد كويرم شبنمي نيست
شاید به زخم من که می پوشم ز چشم شهر آن را
در دستهای بی نهایت مهربانش مرهمی نیست
شاید و یا شاید هزاران شاید دیگر اگرچه
اینک به گوش انتظارم جز صدای مبهمی نیست
“محمدعلي بهمني”

خوب۰بد۰