همسر قـصه هایت
گهگاهی
همسر قـصه ات را
بـانـوی من صدا کن!
گاهی با عجله اسمـت را کـه می گویـد
آرام بگو جانم؟
بـعد می بـیـنی چه بـا شرم می گویـد
جانت بی بلا…
گـاهـی بی هـیـچ دلـیلی بـرایـش شکلات بخر
کـنارش بـنشیـن و تـمـاشا کن
بـانـویـی را که ذوق می کـند
از همان شکلات
که بـاور کن شیریـنـیش بـیـشتر
بـخاطـر دستان تـوسـت
آقـای جـنـــابـــــ…!
بـیـا یـکــ راز را بـرایت فــاش کـنم:
دختـرها بیشـتـر از هر چیز
سادگی را دوستـــــ دارنـد
یکــ سادگی پـر از
شوق های کـوچک و رنـگی
همـین!