می کشم بر شانه هایم غربت ِاندوه را
دسته بندی : عاشقانه ها
تاریخ : پنجشنبه 28 آوریل 2016
می کشم بر شانه هایم غربت ِاندوه را
غربتِ اندوهِ بی مانند ِهمچون کوه را
شانه هایم زیر این بیداد کم می آورند
کاش می شد کوه باشم این غم ِ بشکوه را
کاش دست مهربانی می زدود از روی لطف
لایه لایه دردهایِ مبهم ِانبوه را
کاشکی دریادلی با ما روایت کرده بود
درد های بی شمار ِشاعری نستوه را
دردهایی چون خوره خونِ غزل را می خورّد
کاش می شد باز گویم دردهای روح را …!
خوب۱بد۰
لینک کوتاه
https://40kalag.ir/?p=11025
356 views مشاهده
0 دیدگاه
صفحه اصلی
10