من خسته من تنها لب ساحل قدم زنون
پای برهنه روی شنزارهای داغ دوون دوون
خورشید با اون گرمای سوزانش میسوزون تنم
مرغ های مهاجر هی پر زنون بالا سرم
با صدای موجای سنگین
غروب آسمون می شه رنگین
ابرای تیره میان و می گیرن روی خورشید
سایه میشه تنم سرد و میاد احساس تنهاییام ( ادامه )
یکه تنها می مونم با همه خاطره هام
خوب۰بد۰
لینک کوتاه
https://40kalag.ir/?p=12986
509 views مشاهده
0 دیدگاه
صفحه اصلی
00