شیرین سخن – سین هفتم هفت سین
دنیا پر از سین است
و شما می توانید از بی شمار سین های عالم
هر کدام را که خواستید بردارید
من اما از میان همه سین ها سیمرغ را انتخاب می کنم
هرچند گنجشکی کوچکم
و هرچند روی شاخه نازک زندگی نشسته ام
اما دلم بی تاب پر زدن در هوای قاف است …
بی تاب آن کوه بلندی که روی لبه جهان است
و آنطرفش دیگر خاکی نیست و زمینی
و همه اش آسمان و همه اش ملکوت است
و به فکر آن درختم
آن درخت که سیمرغ بر آن آشیانه دارد
و شاخه هایش تا دورترین نقطه آسمان رفته است
اگر سیمرغی هست
پس گنجشک ماندن و بلبل ماندن و طاووس ماندن گناه است
باید رفت و بسیار رفت
باید پر زد و بسیار پر زد
تا آهسته، آهسته سیمرغ شد
اگر سیمرغ را می خواهی باید سفر کنی
و این سفری سخت است بسیار سخت
اما باید خوشحال باشی و سرخوش بروی
و سادگی توشه ات باشد
و باید یاد بگیری که کمتر سخن بگویی
و بیشتر عمل کنی
پس سکوت زبان این سفر است
و هرچه می روی
طعم سبکی را بیشتر می چشی
سالی نو آمده است
و من سفره ای به بزرگی جهان پهن می کنم
و هفت سینی می چینم
از سفر و سختی و سادگی و سکوت و سبکی و سرخوشی
اما همه سین ها تنها در کنار سیمرغ زیباست
که سین هفتم هفت سین جهان است