عشق وقتی که در قلبی اقامت می کند
عشق وقتی که در قلبی اقامت می کند
چشم ها دیگر به اشک و گریه عادت می کند
حاجت عاشق وصال است و روز و شب
می نشیند با خدای خود عبادت می کند
با وضو می خوابد و در خواب زاهر می شود
صورت معشوقه را هر شب زیارت می کند
دلبرم تاجر شده دل میخرد با یک نگاه
در خیابان می رود راحت تجارت می کند
آن درخت بید هم وقتی که او رد می شود
تا کمر خم می شود بر او ارادت می کند
پنکه ای که در اتاق توست شاید عاشق است !
باز می چرخد به سمت تو نگاهت می کند