دانلود جدیدترین آهنگ های ایرانی

» شعر های عاشقانهدانلود موزیک » صفحه 56

کانال تلگرام ما ما را از طریق کانال دنبال کنید.
ای نام تو بهترین سر آغاز
پنج شنبه ۲۰ دی ۱۴۰۳
دانلود آهنگ علی یاسینی به نام دیوار
پخش آنلاین علی یاسینی - دیوار بازدید : 2,374 views مشاهده
00:00
00:00
پخش آنلاین موزیک

حالم پریشان میشود

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : دوشنبه 2 می 2016

ترانه‎های عاشقانه

تا نگاهم می کنی ،حالم پریشان میشود
قطره های ِاشک من،از دیده غلتان میشود

زُل به رویم میزنی، کلی خجالت میکشم
دست و پاهایم مثال ِ بید ، لرزان میشود

شاخه ها از شوق دیدارت، زبان وا میکنند
غنچه هاکف میزنند،گلبرگ رقصان میشود

چون صدایم میکنی ،روحم هوا پر میزند
مردم چشمم ،به زیر پلک ، پنهان میشود

بَسکه آن لبهای ِتو، قندوشکر پاشیده است
حتم ِ این دارم شکر، اهدا به لبنان میشود

پا به هر جا می گذاری،صد گِرِه وا میکنی
بلبل ِ در لک فرو ، فورا غزلخوان میشود

شاعران در وصف ِموهایت،غزلها گفته اند
تاری از موهای ِتو، صدجلد دیوان میشود

در رکابت مانده ام ، باشی به همراهم اگر
دردِ بی درمان ِ من ،یکباره درمان میشود

خوب۰بد۰

هیچ مرا یادش نیست

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : دوشنبه 2 می 2016

ترانه‎های عاشقانه

گفت دیده ست مرا؛ این که کجا یادش نیست
همه چیزم شده و هیچ مرا یادش نیست

این ستاره به همه راه نشان می داده ست
حال نوبت که رسیده ست به ما یادش نیست

قصه ام را همه خواندند؛ چگونه ست که او
خاطرات من ِ انگشت نما یادش نیست؟!

بعد ِ من چند نفر کشته، خدا می داند
آن قدر هست که دیگر همه را یادش نیست

او که در آینه در حیرت ِ نیم خودش است
نیمه ی دیگر خود را چه بسا یادش نیست

صحبت از کوچکی حادثه شد، در واقع…
داشت می گفت مهم نیست مرا یادش نیست!

خوب۰بد۰

چشم هایش برده جانم را

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : دوشنبه 2 می 2016

ترانه‎های عاشقانه

به یاد آن کسى که چشم هایش برده جانم را
تفال میزنم هر شب مَفاتیحُ الجَنانَم را

من آن آموزگارم که سوال از عشق میپرسم
ولیکن خود نمیدانم جواب امتحانم را

کمى از درد ها را با بُتم گفتم مرا پس زد
دریغا که خدایم هم نمى فهمد زبانم را

به قدرى در میان مردم خوشبخت بدنامم
که شادى لحظه اى حتى نمى گیرد نشانم را

تو دریایى و من یک کشتى بى رونقِ کُهنه
که هى بازیچه میگیرى غرورم ، بادبانم را

شبیه قاصدک هاى رها در دشت میدانم
لبت بر باد خواهد داد روزى دودمانم را

دلم مى خواهد از یک راز کهنه پرده بردارم
امان از دست وجدانم که مى بندد دهانم را

خوب۰بد۰

یادم نمی آید

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : دوشنبه 2 می 2016

اشعار عاشقانه

یادم نمی آید ولی انگار “بهمن”بود
دستت به روی شانه های خسته من بود

چیزی نمیگفتی ولی از دور میدیدم
حسی درون سینه ات در حال مردن بود

پیوند ما دیگر خیالی بود ناممکن
قلب من از شیشه دلت ازجنس آهن بود

بی اعتنا از من گذشتی و نفهمیدی
قلبی درون سینه درحال شکستن بود

من دست خالی گرچه باتقدیر جنگیدم
حتی زمین و آسمان با عشق دشمن بود

دیگر وجود خسته ام محکوم نابودیست
این آخرین فرصت برای از تو گفتن بود

خوب۰بد۰

دیگر نمی خواهم بگیری دست سردم را

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : پنج‌شنبه 28 آوریل 2016

اشعار عاشقانه

دیگر نمی خواهم بگیری دست سردم را
حتی نمی خواهم ببینی روی زردم را

آرام در فریاد خود مصلوب می مانم
خودآرزو کردم خروج و دین طردم را

ازاین سکوت و گوشه گیری خرده می گیری
حتما فراموشت شده هرکار کردم را

تو می کشی بیرون تمام مهره هایت را
می بازم وتا می کنم من تخته نردم را

در من به پاشد محشری کوهی به راه افتاد
پیوست درهم سطح دریاهای دردم را

چون رفتنم حتمی شده بربادخواهم رفت
دیگر نمی بینی غبارم خاک و گردم را

خوب۰بد۰

بی تو آن ظلمی که شادی کرد با من

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : پنج‌شنبه 28 آوریل 2016

اشعار عاشقانه

بی تو آن ظلمی که شادی کرد با من؛ غم نکرد
گریه هم یک ذره از اندوه هایم کم نکرد

آن قدر دنیای ما با هم تفاوت داشت که
خطبه های عقد هم ما را به هم محرم نکرد

راز دور افتادنم از خویش را از کس نپرس
هیچکس ظلمی که من بر نفس خود کردم نکرد

نیست تأثیری در ایما، لالها فهمیده اند
اینکه ده انگشت کار یک زبان را هم نکرد

نه هراس از آتش دوزخ، نه اخراج از بهشت
آخرش هم آدمی را هیچ چیز آدم نکرد

خوب۰بد۰

از تو چه پنهان خبری نیست

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : پنج‌شنبه 28 آوریل 2016

اشعار عاشقانه

گفتی چه خبر؟ از تو چه پنهان خبری نیست
در زندگی ام، غیر زمستان خبری نیست

در زندگی ام، بعد تو و خاطره هایت
غیر از غم و اندوه فراوان خبری نیست

انگار نه انگار دل شهر گرفته ست
از بارش بی وقفه ی باران خبری نیست

ای کاش کسی بود که می گفت به یوسف
در مصر به جز حسرت کنعان خبری نیست

از روز به هم ریختن رابطه ی ما
از خاله زنک بازی تهران خبری نیست!

گفتند که پشت سرمان حرف زیاد است
از معرفت قوم مسلمان خبری نیست!

در آتش نمرود تو می سوزم و افسوس
از معجزه ی باغ و گلستان خبری نیست!

در فال غریبانه ی خود گشتم و دیدم
جز خط سیاهی ته فنجان خبری نیست

گفتی چه خبر؟
گفتم و هرگز نشنیدی
جز دوری ات ای عشق، به قرآن خبری نیست…

خوب۰بد۰

یک رو شادی و یک رو غم

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : پنج‌شنبه 28 آوریل 2016

اشعار عاشقانه

سکه یک رو شادی و یک رو غم است
تا نیفتد پشت و رویش مبهم است

عشق شیرین است، اما عشق من !
میوه های ِ تلخ و شیرین درهَم است

طعم خرمایی که گاهی می خورم
تلخی ِ پس لرزه ی شهر ِ بم است

هیچ می دانی چرا عاشق شدم ؟
چون دلم حس کرد یک چیزی کم است

موج پشتش از غم زخمی که خود
می زند بر پیکر ِ دریا خَم است

زخم های تازه گاهی وقت ها
روی ِ زخمی کهنه مثل ِ مرهم است

فکر می کردم که آدم مبتلا ست
عشق اما مبتلای آدم است !

خوب۰بد۰

تا قیامت هم اگر قهریم

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : پنج‌شنبه 28 آوریل 2016

ترانه‎های عاشقانه

تا قیامت هم اگر قهریم، یعنی آشتی
اینکه در اندام یک شهریم، یعنی آشتی

دور از امواج دریا هردو تبعید از هوا…
اینکه در زندان یک نهریم، یعنی آشتی

قطره قطره در عطش ها گم شدن، پرپر شدن
اینکه زجرآورتر از زهریم، یعنی آشتی

قدمت سردرگمی هامان هزاران ساله شد!
اتفاق کهنه ی دهریم، یعنی آشتی

این تفاهم های پی در پی چه معنا میدهد؟!
تا قیامت هم اگر قهریم، یعنی آشتی…

خوب۰بد۰

بردار از چهره نقابت را

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : پنج‌شنبه 28 آوریل 2016

اشعار عاشقانه

یک نیمه شب می شد ببینم عکس خوابت را..!!!
می گفتمت: بر دار از چهره ، نقابت را

تا بیشتر بشناسمت ای کمترین از خود
تا پی بری حال من و حال خرابت را

لب تشنه ی عشق از همیشه بودنم ، عشقست
می میرم و قدری ننوشم تا سرابت را

آغوش احساس ترا من ، پر نخواهم کرد
رویای وهم لحظه لحظه انتخابت را

ته مانده ی غمهای من ، نوش دل تنگم
– خوشتر ، که بندم مو به مو شرح شرابت را

بی پاسخم ، چشم ترا ، ابرو مکن نازک
می خواستی این زودتر گیری جوابت را ؟!

آرامشی از جنس عطر صبح می گیرم
ای بخت تیره حس کنم وقتی شتابت را

من شاعر با درد از دیرینه ، نزدیکم
با اینهمه می خواهم از دل اجتنابت را

خواهی که بیدارم کنی ، دست از سرم بردار
یا آنکه بردار از نگاه من ، نقابت را…

خوب۰بد۰