آن روزها نام مرا حتی نمی دانست
دسته بندی : عاشقانه ها
تاریخ : دوشنبه 18 آوریل 2016
آن روزها نام مرا حتی نمی دانست
من عاشقش بودم ولی گویا نمی دانست
من مشت خود را باز کردم خط به خط خواندم
انگار او چیزی از این خط ها نمی دانست
با خود کلنجار عجیبی داشتم آیا
از عشق می دانست چیزی یا نمی دانست؟
هی خواب می دیدم که در گرداب گیسویم
اما کسی تعبیر رؤیا را نمی دانست
رمال هم از آینه چیزی نمی فهمید
از سرنوشتم نقطه ای حتا نمی دانست
من تاجر ابریشم موهای او بودم
سرگشته اش بودم ولی دیبا نمی دانست
یک شب برایش تا سحر “گلپونه ها” خواندم
تنها به لبخندی مرا دیوانه می دانست
فردای آن شب رفت فهمیدم که معنای
“من مانده ام تنهای تنها” را نمی دانست .
خوب۰بد۰
لینک کوتاه
https://40kalag.ir/?p=10858
344 views مشاهده
0 دیدگاه
صفحه اصلی
00