دانلود جدیدترین آهنگ های ایرانی

دانلود موزیک » یک سایت دیگر با وردپرس فارسی » صفحه 3

کانال تلگرام ما ما را از طریق کانال دنبال کنید.
ای نام تو بهترین سر آغاز
سه شنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۳
دانلود آهنگ علی یاسینی به نام دیوار
پخش آنلاین علی یاسینی - دیوار بازدید : 2,317 views مشاهده
00:00
00:00
پخش آنلاین موزیک

دامنِ سبزت پر از گل هـای نازِ دلبری ست
نم نم گلخنده هایت نغمه سازِ دلبری ست

کـم نـدارد بایگانی نسخه ای از خُلق نیک
آن چه در پرونده داری امتیازِ دلبری ست

سالها در زیر شالت خودنمایی کرده است
چتـر زلفت همچنان در اهتزازِ دلبری ست

برده ای با چشم و‌ ابرویت قرار از بیقرار
اینهمه ناز و ادا از رمــز و رازِ دلبری ست

عاشقـانت را بکش با دلفـریبی تک بـه تک
تابه دستت یک بغل برگ جوازِدلبری ست

ردِ دندانت شبی روی لبـم‌ جا خوش نکرد
ازعطش لبهای من محتاج گازِ دلبری ست

گـرچه منعم‌ میکنند از چیـدن ممنوعه ها
در پس ِ پیراهنت سیب مجـازِ دلبری ست

ای عسل بانو نبایـد محـو چشمـانت شوم
بی گمان برق نگاهت روی فـازِ دلبری ست

راز و رمـزش را نمیدانم ولی عشقم هنوز
بین مهــــرویان عالـم یکـه تاز دلبـری ست

علی قیصری 

خوب۰بد۰
387 views مشاهده

از همان روزی که زندانی شدند آزادها (علی قیصری)

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : دوشنبه 25 نوامبر 2019

از همـان روزی کــه زنـدانی شـدند آزادها
وعـده ی هــر گونه آزادی پــریـد از یادها

آتش تنــد ِ مسلسل انـدکی فــرصت نداد
تـا کمی بـالا بیایـــد از گلــــو فــــــریادها

طبقِ دستور خـــدایان لازم الاجـــرا بـوَد
با حضـور چکمه پوشان حکـم استبدادها

جای جای سرزمینم جـایگاهِ شیون است
شکوه دارد شروه شروه میهن از بیدادها

سرو سرسبزی بدور ازشعله ی آتش نماند
گُر گرفت ازخشم طوفان دامن شمشادها

دشمن اندیشه نگـذارد کــه در دانش سرا
تـا شـود روزی شکــوفا بـاغ استعـــدادها

از بـداقبـالی میانِ دود و دم افتاده است
سرنوشت ما بـه دست جمعی از معتادها

پا منه در بزم نا اهلان که دام افکنده اند
ای عسل بانـو بترس از حیلــه ی شیادها

علی قیصری 

خوب۰بد۰
358 views مشاهده

چشم ناز و عشوه های ماه بانو را ببین(علی قیصری)

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : یکشنبه 24 نوامبر 2019

چشــم ناز و عشـوه هـای مـاه بانو را ببین
تاب زلـف و خـط نستعلیـق ابــــرو را ببین

مظهــرِ افسونگـری دل می بـرد از مـردمان
انـدکی از معجـزات سِحـر و جـادو را ببین

خیره می ماند پلنگ از دیدنِ مـارالِ دشت
راز و رمــز سُــرمه در چشمانِ آهـو را ببین

شُـر شُـرِ ابـــریشم از بـالا بـــریـزد بر کمــر
در دو سمت شانـه ها امـواج گیسو را ببین

عطرِناب وسوسه درکوچه هاپیچیده است
لا به لایِ چینِ دامـن برگ ِ شب بـو را ببین

دشت بازِپیرهن محدوده ی ممنوعه هاست
میوه های دلفریب و سیب خوشبو را ببین

در خلیجِ همدلی مــرغان وحشی خفته اند
زُل بـزن بــر بـرکــه هـا آرامش قــو را ببین

برترین هـایِ مکاتـب عاجزند از فهـم عشق
در جَدل ها بحث ِسقراط و ارسطو را ببین

از لب سـرخ عسل بانـو بـریـزد شهـد عشق
شعـر جــاری در میـان ِ کـام کنـــدو را ببین

علی قیصری 

خوب۰بد۰
313 views مشاهده

بزن آهنگ بشکن را که بشکن بشکن است امشب
پیاپی آن چـه می ریـزد گلِ پیراهن است امشب

کنـــارِ زنبـــقِ وحشی صبــا پیــوسته می رقصد
به نازِ نسترن هایی که پشت خرمن است امشب

هنــوز از راه نامــــردی حسادت می کـند گــویا
غـم دیـرینه انگاری کـه با ما دشمن است امشب

الا “یـــا ایهّـــــا الســـاقی اَدِر کـــــاَســـاً و ناوِلها”
که دُردِ ساغر و پیمانه ها مرد افکن است امشب

سُــرور و جشــن شـادی را سیاهی بـــر نمی تابد
درونِ منـــزلِ دشمن صــدای شیون است امشب

خـداونـدا که کـوه یخ بـه زودی سرنگون گــردد
تمــام ِآرزوهــــایم شکــست بهـــمن است امشب

یکی از کوچه ام بگذشت و سهواً حلقه بر در زد
به خود گفتم عسل بانو در آغوش من است امشب

علی قیصری 

خوب۰بد۰
330 views مشاهده

زندگینامه ی نواب صفا

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : یکشنبه 4 آگوست 2019

سیّد اسماعیل نوّاب صفا نویسنده، محقق، شاعر و ترانه‌ سرای ایرانی

در بیست و نهم اسفند ۱۳۰۳ در کرمانشاه دیده به جهان گشود

خاندان پدری او از جملهٔ نواب‌های اصفهان بودند

بطور کلّی در اصفهان به خانواده‌های منسوب به صفویّه  نوّاب می‌گفتند

 دایی پدرش میرزا عبدالوهاب خان معتمدالدوله ملقب به نشاط اصفهانی

از شاعران دورهٔ قاجار بود

اسماعیل نوّاب صفا تحصیلات ابتدائی خود را در کرمانشاه سپری

و پس از چندی به همراه خانواده ی خود به گرگان و بعد به تهران می‌آیند

وی اوّلین شعرش را در سال ۱۳۲۳ در بیست سالگی در

روزنامه توفیق به چاپ می‌رساند

در آن موقع محمّد علی توفیق صاحب امتیاز و ابوالقاسم حالت

سر دبیر این روزنامه بودند

در تابستان ۱۳۲۵ به عضویّت نخستین کنگره شعرا و نویسندگان

که در خانه فرهنگی ایران و شوروی تشکیل شده بود انتخاب شد

رئیس کنگره ملک الشعرای بهار بود و صادق هدایت نیز

عضو هیئت رئیسهٔ آن بود

وی در سال ۱۳۲۶ با استاد اسماعیل مهرتاش آشنا شد

که در آن روزها جامعه باربد را تأسیس کرده بود

نوّاب صفا در شهریور ۱۳۲۶ همکاری خود را با رادیو تهران

آغاز و به عضویّت و دبیری شورای نویسندگان رادیو درآمد

وهمچنین بر، برنامه های رادیو نظارت می‌ کرد

وی برای تماشاخانه‌های تهران  پیش پرده می‌ساخت

و گاهی نیز در مجلّه هائی مثل تهران مصوّر

اشعاری سیاسی با امضاء مولانا صفا به چاپ رساند

وی تا سالهای قبل از انقلاب ایران و همینطور در چند مورد

طی سالهای پس از انقلاب

به فعالیت ترانه‌سرایی خویش ادامه داد

 و تا پایان عمر به تحقیق و نویسندگی نیز مشغول شد

 از جمله می‌توان به چاپ کتابهای

قصهٔ شمع که شرح خاطرات هنری او است

تفسیر پنج قصیده از اسدی طوسی 

نغمهٔ مهر که شرح حال پنج شاعر و عارف مشهور از جمله

مولانا، سعدی، حافظ، بابا طاهر و خواجه عبدالله انصاری

می‌باشد اشاره کرد

همچنین مجموعهٔ اشعارش به نام

از یاد رفته و مجموعهٔ ترانه‌هایش با نام تک درخت

در همین سال‌ها به چاپ رسیده‌ است

اسماعیل نوّاب صفا در ۱۹ فروردین ماه سال ۱۳۸۴ درگذشت

و پیکرش در قطعه هنرمندان

واقع در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد

 

به عشق هر که دل بستم، از اول خصم جانم شد

به هر کس مهر کردم، عاقبت نامهربانم شد

کسی از راه دلسوزی، نزد بر آتشم آبی

وفای شمع را نازم، که عمری همزبانم شد

رهایی نیست مقدورم، ز بند عشقش ای ناصح

من آن صیدم کز اول دام صیاد آشیانم شد

به دستش تا سپردم دل، چو لاله داغدارم کرد

به پایش تا فشاندم جان، چو نرگس سرگرانم شد

هزاران خون دل خوردم که بینم بی رقیب او را

چه سود از خلوت وصلش که شرمم پاسبانم شد

“صفا” می سوخت چون پروانه و می گفت دلشادم

 که همچون شمع، روشن در جهان راز نهانم شد

 

خوب۰بد۰
284 views مشاهده

جای خالی سلوچ – محمود دولت آبادی

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : چهارشنبه 24 جولای 2019

محمود دولت آبادی از نویسندگان معاصر و مشهور ایرانی است

که تاکنون بسیاری از  آثار او در ایران

و سایر نقاط جهان به چاپ رسیده است

 

کلیدر،‌ سلوک، کلنل، جای خالی سلوچ، روزگارسپری شده مردم سالخورده، 

نون نوشتن و بنی آدم، تنها نمونه هایی از آنها هستند

رمان بلند کلیدر را می‌توان مشهورترین اثر دولت‌ آبادی دانست

فضای رمان واقع‌گرایانه و رئالیستی است و نثر دولت‌ آبادی در این رمان

به‌ گونه‌ای است که یادآور ادبیات کهن می باشد که

 به زبان‌های آلمانی، فرانسوی، ایتالیایی، انگلیسی، کُردی و هلندی ترجمه شده است

محمود دولت‌ آبادی در سال  ۲۰۱۳برگزیده جایزه ادبی یان میخالسکی سوئیس شد

همچنین در سال ۲۰۱۴جایزه شوالیه ادب و هنر فرانسه

 توسط سفیر دولت فرانسه در تهران

و در محل رزیدانس سفارت فرانسه به محمود دولت‌ آبادی اهدا شد

 

کتاب جای خالی سلوچ نوشته محمود دولت آبادی دومین رمان

این نویسنده بزرگ و خوش قلم معاصر است

محل وقوع داستان، روستای زمینج است، روستایی کویری با مردمی فقیر

شخصیت‌های اصلی داستان خانواده‌ی سلوچ هستند

این کتاب روایت زندگی زنی روستایی به نام مرگان است که سه فرزند دارد

یک روز صبح که از خواب بیدار می‌شود

 متوجه می‌شود که شوهرش سلوچ بی‌خبر آنان را ترک کرده است

از این پس که او، وارث دو پسر به نام‌های عباس و ابراو 

و یک دختر حدودآ ۱۲ ساله به نام هاجر

و مقداری بدهی باقی مانده از شوهرش است

مبارزه و کشمکشی فوق العاده دشوار توآم با فقر شدید مالی

 را برای بقا و ادامه حیات خانواده اش آغاز می‌کند

مبارزه‌ای که داستان جای خالی سُلوچ را شکل می‌دهد

در این رمان چهره زشت فقر به تصویر کشیده است

نویسنده با زبان قدیم مردم خراسان، زبان محلی مردم سبزوار

این داستان را روایت کرده است

 

چند سطر از کتاب:

از یک جایی به بعد

آدم

آرام می گیرد

بزرگ می شود

بالغ می شود

و

پای تمام اشتباهاتش می ایستد

 سنگینی تصمیمی که گرفته را گردن دیگری نمی اندازد

 دنبال مقصر نمی گردد

 قبول می کند گذشته اش را

انکار نمی کند آن را، نادیده اش نمی گیرد، حذفش نمی کند

اجازه می دهد هرچه هست، هرچه بوده در همان گذشته بماند

حالا باید آینده را بسازد

از نوع به نوعی دیگر

یاد می گیرد

زندگی یک موهبت است، غنیمت است، نعمت است

قدرش را بداند و آن را فدای آدمهای بی مقدار نکند…

 

 نام کتاب: جای خالی سُلوچ

 نام نویسنده: محمود دولت آبادی

 ناشر: نشر چشمه

خوب۰بد۰
390 views مشاهده

سلسله موی دوست حلقه دام بلاست

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : سه‌شنبه 23 جولای 2019

سلسله موی دوست حلقه دام بلاست

هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست

گر بزنندم به تیغ در نظرش بی‌دریغ

دیدن او یک نظر صد چو منش خونبهاست

گر برود جان ما در طلب وصل دوست

حیف نباشد که دوست دوست‌تر از جان ماست

دعوی عشاق را شرع نخواهد بیان

گونه زردش دلیل ناله زارش گواست

مایه پرهیزگار قوت صبر است و عقل

عقل گرفتار عشق صبر زبون هواست

دلشده پایبند گردن جان در کمند

زهره گفتار نه کاین چه سبب وان چراست

مالک ملک وجود حاکم رد و قبول

هر چه کند جور نیست ور تو بنالی جفاست

تیغ برآر از نیام زهر برافکن به جام

کز قبل ما قبول وز طرف ما رضاست

گر بنوازی به لطف ور بگدازی به قهر

حکم تو بر من روان زجر تو بر من رواست

هر که به جور رقیب یا به جفای حبیب

عهد فرامش کند مدعی بی‌وفاست

سعدی از اخلاق دوست هر چه برآید نکوست

گو همه دشنام گو کز لب شیرین دعاست

 

 اینجا کلیک کنید.

 سلسله مو/ محمدرضا شجریان

خوب۰بد۰
288 views مشاهده

زندگینامه اوحدی مراغه ای

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : جمعه 19 جولای 2019

رکن الدین اوحدی مراغه ای عارف و شاعر

پارسی گوی ایران در قرن هشتم هجری و اهل مراغه است

 پدرش از اهالی اصفهان بود و خود او نیز مدتی در اصفهان اقامت داشت

 بنابر این نامش اوحدی اصفهانی نیز ذکر شده است

او علاقه زیادی به تصوف و عرفان داشت

و از پیروان ابوحامد اوحد الدّین احمد کرمانی از عرفای معروف بوده

و تخلص خود را نیز از نام وی گرفته است

اوحدی معاصر ایلخان مغول سلطان ابوسعید بود و آرامگاه او در مراغه است

هم اکنون یک موزه دائمی در مقبره اوحدی در مراغه دایر می‌باشد

دانشنامه بزرگ اسلامی در پیرامون مذهب او چنین آورده است:

دربارهٔ مذهب اوحدی مطلبی به صراحت بیان نشده‌ است

 ولی در دیوان او اشاراتی هست که از اعتقاد وی به تشیع حکایت می‌کند

از جمله:

چندین بار از علی (ع)، حسین (ع)، رضا (ع) و مهدی (ع) یاد کرده‌است…

اشعار اوحدی مراغه‌ای از ابتدا مورد توجه بوده

و تعداد آنها به ۱۴٫۷۲۹ بیت می‌رسد

از آثار اوحدی دست ‌نویس‌های بسیاری به جا مانده ‌است

دیوان که شامل : 

قصاید، غزلیات، ترکیبات، ترجیعات و رباعیات است

جام جم که شامل : 

مثنوی‌های اوحدی است

منطق العشاق، یا ده نامه، محبت‌نامه که شامل : 

نامه‌هایی عاشقانه که میان عاشق و معشوق رد و بدل می‌ شده‌ است

اوحدی مراغه‌ای سه غزل به عنوان زبان اصفهان دارد

که جزو فهلویات شناخته می‌شود

 

دیم تو خورد و چشم مو تر 

هشکش ویکر وان خوزارو

واتت که سر فلا کروهینی تو ساعتی 

کین آه سوته دل بهر چه تو وات ایستاده بو

 

در کنار مقبره اوحدی موزه اوحدی واقع گردیده ‌است

این موزه به علت اینکه شهر مراغه در دوره ایلخانیان مغول

مقر حکومتی و پایتخت آنان بوده‌ است

عنوان موزه تخصصی ایلخانی را به خود اختصاص داده ‌است

اشیاء موجود در این موزه شامل : 

ظروف سفالی، سکه، کتابت، ظروف مفرغی، شیشه

 که کتیبه‌های باقی‌ مانده از رصد خانه و سنگ قبور

مربوط به دوران اسلامی است

 

در بند غم عشق تو بسيار کسانند

تنها نه منم خود، که درين غصه بسانند

در خاک به اميد تو خلقيست نشسته

يک روز برون آی و ببين تا به چه سانند

عشاق تو در پيش گرفتند بيابان

کان طايفه ده را پس ازين هيچ کسانند

کو محرم رازی که اسيران محبت

حالی بنويسند و سلامی برسانند

 

خوب۰بد۰
244 views مشاهده

مرا چشمیست خون افشان ز دست آن کمان ابرو – حافظ

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : دوشنبه 15 جولای 2019

مرا چشمیست خون افشان ز دست آن کمان ابرو

جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو

غلام چشم آن ترکم که در خواب خوش مستی

نگارین گلشنش روی است و مشکین سایبان ابرو

هلالی شد تنم زین غم که با طغرای ابرویش

که باشد مه که بنماید ز طاق آسمان ابرو

رقیبان غافل و ما را از آن چشم و جبین هر دم

هزاران گونه پیغام است و حاجب در میان ابرو

روان گوشه گیران را جبینش طرفه گلزاریست

که بر طرف سمن زارش همی‌گردد چمان ابرو

دگر حور و پری را کس نگوید با چنین حسنی

که این را این چنین چشم است و آن را آن چنان ابرو

تو کافردل نمی‌بندی نقاب زلف و می‌ترسم

که محرابم بگرداند خم آن دلستان ابرو

اگر چه مرغ زیرک بود حافظ در هواداری

به تیر غمزه صیدش کرد چشم آن کمان ابرو

 

 اینجا کلیک کنید.

 کمان ابرو/ علیرضا افتخاری

خوب۰بد۰
301 views مشاهده

انسانها – علی شریعتی

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : یکشنبه 7 جولای 2019

علی شریعتی انسانها را به چهار دسته تقسیم کرده است:

آنانی که وقتی هستند، هستند وقتی که نیستند هم نیستند

عمده ی آدمها حضورشان مبتنی به فیزیک است

تنها با لمس ابعاد جسمانی آنهاست که قابل فهم می‌شوند

بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند

آنانی که وقتی هستند، نیستند وقتی که نیستند هم نیستند

مردگانی متحرک در جهان

خود فروختگانی که هویتشان را به ازای چیزی فانی واگذاشته‌ اند

بی شخصیت‌اند و بی اعتبار

هرگز به چشم نمی‌آیند

مرده و زنده‌ اشان یکی است

آنانی که وقتی هستند، هستند وقتی که نیستند هم هستند

آدمهای معتبر و با شخصیت

کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند

و در نبودنشان هم تاثیرشان را می گذارند

کسانی که هماره به خاطر ما می‌مانند

دوستشان داریم و برایشان ارزش و احترام قائلیم

 

آنانی که وقتی هستند، نیستند وقتی که نیستند، هستند

شگفت انگیز ترین آدمها

در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوه اند

که ما نمی‌توانیم حضورشان را دریابیم

اما وقتی که از پیش ما می روند

نرم نرم، آهسته آهسته درک می‌کنیم

باز می‌شناسیم

می فهمیم که آنان چه بودند

چه می گفتند و چه می خواستند

ما همیشه عاشق این آدمها هستیم 

هزار حرف داریم برایشان

اما وقتی در برابرشان قرار می‌گیریم قفل بر زبانمان می‌زنند

اختیار از ما سلب می‌شود

سکوت می‌کنیم و غرقه در حضور آنان مست می‌شویم

و درست در زمانی که می‌روند

یادمان می آید که چه حرفها داشتیم و نگفتیم

شاید تعداد اینها در زندگی هر کدام از ما

به تعداد انگشتان دست هم نرسد

 

خوب۰بد۰
325 views مشاهده