در محراب پنجره ها
در محراب پنجره ها
هر شب تو را شب بوها به جماعت می بویند
و بادهای نیمه شب بر گلدسته های دلم
ناقوس عشق تو را می کوبند
کوچه های صبح از تسبیح تو
گل باران است !
در محراب پنجره ها
هر شب تو را شب بوها به جماعت می بویند
و بادهای نیمه شب بر گلدسته های دلم
ناقوس عشق تو را می کوبند
کوچه های صبح از تسبیح تو
گل باران است !
هردو چوب يك درخت بوديم
او شد يك پيپ فانتزي زيبا، اما من …
هيزمي خشك كه در شومينه ميسوزم براي گرم كردن كسي كه
آرام وخوشبخت از اوكام ميگيرد …
امشب هیچی نمی خواهم
نه اغوشت را
نه نوازش عاشقانه ات را
و نه بوسه های شیرینت را
فقط بیا
میخواهم تا سحر به چشمان زیبایت خیره بمانم
همین کافیست برای ارامش قلب بی قرارم
فقط بیا
پرواز باور پرنده ایست که به پرواز می اندیشد
دلیل پرواز پر نیست ، زندگی قانون باورها و لیاقت هاست
و تو لایق هر آنچه هستی که بخواهی!
دوره ، دوره ی گرگهاست …
مهربان که باشی ، می پندارند دشمنی !
گرگ که باشی ، خیالشان راحت میشود از خودشانی !
ما تاوان گرگ نبودنمان را می دهیم
گفتی :آتش باشى براى تو هیزم مى شوم
گفتم: نمیخواهم به پای من بسوزی
گفتی: دریا بروى برایت قایقی میشم
گفتم: میترسم تنهایم بگذاری ،
آن گاه که مجال برگشت از میان اموج بیرحم نیست!
و تو باز گفتی :
تو همیشه درست پنداشتهاى
دل من شبیه تكه سنگى است
كه مى خواهم تو با همه خستگى هایت
یك لحظه به من تكیه كنى…
میگویم اینبار:
من غرق در اقیانوس تنهایی و غصه ام
حالا نه تنها نبودنت بلکه حتی حضورت هم
مثل سنگ به پایم بسته شده
من همچنان غرق میشوم
در اقیانوس سرد این اتاق…
گاهی سخت می شود …
دوستش داری و نمی داند
دوستش داری و نمی خواهد
دوستش داری و نمی آید
دوستش داری و سهم تو از بودنش
فقط تصویری است رویایی در سرزمین خیالت
دوستش داری و سهم تو
از این همه ، تنهایی است ….
پاییز از حوالی حوصله ات که بگذرد
من زرد می شوم
و تا کفش های رفتنت جفت می شود
غریب می مانم
و نیلوفرانه دوستت دارم
نه مثل مردمی که عشق را از روی غریزه نشخوار می کنند
من درست مثل خودم
هنوز و همیشه
دوستت دارم
دروغگو زیاد نشده ، …
حرف راستِ که مفت هم نمیارزه….
راه که بی راه بشه ،….
غریبه راه بلد میشه….
گـاهـی وقـتــا فـقــط بـایـد چـشــمـات رو بـبـنــدی
بـغـضــتـو قـورت بـدی و بـگـی
فـقــط بــرو